یوروم بیک من (یوروم قطبی) همسر حدودا 30 ساله افشین قطبی سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان در گفت وگویی با روزنامه تهران امروز درباره اینکه چطور یک شهرند هلندی شده و به وزارت خارجه این کشور راه پیدا کرده ، و دیده هایش از کره شمالی چنین گفت :
• من در 17 می 1981 در سئول متولد شدم و پس از شش ماه زندگی در یکی از یتیم خانههای مرکز خدمات اجتماعی کره توسط خانوادهای هلندی به فرزند خواندگی پذیرفته شدم و زندگی را در آمستردام هلند ادامه دادم.
• مادرم هلندی و پدرم اهل کره شمالی بود.
• اولین سفرمجددم به کره جنوبی در سن 18 سالگی بود که برای حدود یک سال و نیم به کره رفتم و مجددا به هلند بازگشتم. سفر دیگرم به کره مدتی بعد بود و سرانجام پس از فارغ التحصیل شدن در رشته مطالعات کره در سال 2006،به سفارت هلند در سئول رفتم و درآنجا در قسمت اقتصادی و امور مرتبط به کره شمالی مشغول به کار شدم.
• در این بخش درخصوص عمده مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کره شمالی کار میکردم تا اینکه در سال 2007 همراه سفیر هلند در سئول که همزمان هم سفیر هلند در پیونگ یانگ بود راهی کره شمالی شدیم.
• من و سفیر هلند آقای هانس هاینس بروک ابتدا از سئول به پکن رفتیم و از آنجا با قطار راهی پیونگ یانگ شدیم که 24 ساعت طول کشید تا به مرکز کره شمالی رسیدیم. دو نفر از وزارت خارجه کره شمالی به سراغ ما آمدند که در تمام 5 روز با ما بودند. هر خارجی که به کره می آید یکی از این مراقب ها با او هست. تمام برنامه های ما را این دو نفر تنظیم می کردند.
• در آنجا عکاسی کردم . از برخی مناطق با اجازه دولت می شود عکس انداخت. مراقبان به ما می گفتند از کجاها می توان عکاسی کرد. البته در مسیر و سوار بر قطار به صورت مخفیانه عکاسی کردم که در کتاب هست.
• پوشش مردم این کشور همچون دهه های 1960 و 1970 است. وقتی کسی از کره جنوبی به این کشور می آید مدرن بودن جنوبی ها واقعا در مقایسه با شمالی ها برجسته می شود. در کره شمالی شب ها برای صرفه جویی در انرژی، برخلاف کره جنوبی شهرها خاموش است.
• در هتل محل اقامت مان دو اتاق برای ما درنظر گرفته بودند که بین شان یک اتاق کوچک بود و در داخل آن افرادی برای شنود مکالمات ما حاضر بودند. همچنین اتاق ها پر از آینه بود و پشت آنها میکروفون و دوربین فیلمبرداری کار گذاشته بودند.
• نگاه شمالی ها به من به عنوان یک جنوبی به مثابه یک جاسوس بود به ویژه آنکه به خاطر اینکه از طرف پدر نسب من به کره شمالیها می رسید تا حدودی شبیه آنها بودم.
• صبح ها بین ساعت 6 تا 7 از بلندگوها به ویژه در مرکز این کشور شعارهای انقلابی پخش می شود اما در حواشی شهر صدایش ضعیف تر است.
• به خاطر ایدئولوژی حاکم بر این کشور تساوی بیشتری میان زنان و مردان کره شمالی نسبت به کره جنوبی حاکم است. در کره جنوبی مردان مسلط بر زنان هستند.
• در سال 2009 که حدود یک روز و نیم در این کشور بودم ظاهرا مردم کشور رفاه بیشتری داشتند. در دست برخی از مردم تلفن همراه مشاهده کردم. همچنین تعداد اتومبیلها ظاهرا بیشتر از سال 2007 بود. همچنین در یک شبی که در این کشور بودم روشنایی بیشتری مشاهده می شد و برخلاف سال 2007 شهر تاریک نبود. حتی من مراسم عروسی نیز در سطح شهر پیونگ یانگ دیدم.H