مطلب را سادهتر و با این پرسش شروع مىکنیم:... آیا استقلال، هیچ علت و دلیلى جز همان بحث داورى که در یک مورد، مىتوانست کمتر سخت بگیرد، یافته است؟ و آیا فرهاد مجیدى، در این دو شبانهروزى که با شوک باخت و غم شکست سپرى کرد، به ریشهیابى در بازى اش هم وقتى را تخصیص داد؟ آیا او «پر خویش را در این تصمیم دیده است؟»
فرهاد- که برایش در چرخه مربیگرى ایران نقش رو به جلو قائلیم، مگر اینکه خودش جور دیگرى بخواهد و بد عمل کند- از بازى تیمش چیزى فهمید؟ آقاى مجیدى؛ شما اگر بخواهید ۴، ۵ نکته کلیدى از عملکرد تیمت را یا مردانت را، به شماره درآورى چه خواهى گفت و از کدامین ویژگىها، یاد مىکنی؟ فقط داور؟ فقط داورى؟
جز ۱۳، ۱۴ دقیقه اول، جز گلى که متکى بود به امواج حرکتى تمام تیمى و جز چند «تیکه» از حرکات فردى منجر به خطر روى دروازه فولاد، تیم آقاى مجیدى چه کار کرد که نوآورى داشته باشد و از تازگى حرف بزند؟ ولو زیر لبى! ولو زیر زبانى! راستى که رهاورد استقلال از اهواز چه بود؟
اداى دانایان کل را درنمىآوریم تا آسانگیرانه، مدعى شویم استقلال هیچ برنامهاى نداشت، اتفاقاً برنامه مشخص هم داشت، ولى فایدهاى به بار نیاورد! ثمرهاى ایجاد نکرد! ولى پیگیرانه و برخوردار از حمایتهاى حرکتى نبود! چون تیم واجد صفتهاى اصلى تیم بودن نبود!
استقلال را کمى- و بیشتر از یک کمى حتى- مغرور دیدیم! آرى، غرور بىدلیل! و استقلال را، گرفتار در بند تدابیر دفاعى فولاد دیدیم! تدابیرى که کارآمدى داشت! برخورد اول جواد و فرهاد را جواد برد! بدجور هم!
قایدى یارگیرى شده بود! مطهرى یارگیرى شده بود! کریمى آزادى عمل و شعاع حرکتى نداشت، لاجرم اعصاب هم نداشت! مثل خود سرمربى!
فولاد دنبال این بود که بازى در مدار «زورورزى» دنبال شود و شد! فولاد «آبشک» را خواسته و بابرنامه، مرد اول بازى کرد و استقلال به همین نکته باخت! چشمپوشى ناچارانه از تکنیک و بازى خلاقانه! پاى نهادن در تله بازى فیزیکى! بازى مربع! حملات ناگهانى! در یک کلام، تغییر حالت از دفاع به حمله!
٢٢ فرهاد هم کم بود
فولاد را ندیده بودیم و برایمان «راز سر به مهر» بود! تیم فرهادخان را دیده بودیم که آسان گل مىخورد و زیاد هم! در هر بازى دستگرمى ٢ گل! فولاد هم دو گل استقلال خورده را کف دستش گذاشت! فولاد هم، سهم دفاع استقلال را داد، به تمام و به کمال!
استقلال را تیمى مىخواستیم با ١١ فرهاد! آبىها را دیدیم که با «بازى» سروکارى ندارند! ٢٢ فرهاد هم کارش را راه نمىانداخت! فانتزىبازان یا در زمین نبودند- مثل فرشید اسماعیلى- یا در بازى نبودند، مثل على کریمى! مثل مهدى قایدى و حتى مثل امیرارسلان مطهرى که انگار پشت دیوار قلعه سنگباران فولادىها، هیچکاره شده بود! تیم نکونام، بازى پیچیدهترى را به شدت سادهتر از حریف به اجرا درآورد! ساده ولى کمغلط! ساده ولى درست رو به هدف! تیم نکونام، از هرچه که داشت و از همه آنچه که داشت به نحو اکمل استفاده کرد! هم شیمبا را بدل کرد به بلاى جان دفاع بىدفاع استقلال و هم کولیبالى را به جولان درآورد در میان همه مهاجمان یکهخورده استقلال!
در تیم فرهاد، مسعود ریگى بازیکن برتر بود! مسئله را فهمیدید؟ در تیم فرهاد، مسعود ریگى از همه مؤثرتر بود! در حالی که استقلال، محتاج تأثیرگذارى دیگرانى بود که غایب بودند، چه در جریان بازى و چه در زمین بازى!
استقلال، مسئله مدیریتى ندارد! تا به حال که نداشته! فرهاد مجیدى فعال مایشاء است! قدرت مطلقه! با یک باخت (با یک باخت دوباره) آبها از آسیاب قهرمانى نمىافتد! فرهاد هنوز مىتواند تیم خوبى درست کند! مشروط بر آنکه خودش هم درست عمل کند! و مشروط بر آنکه درست کردن غلطها را، هم بخواهد و هم بتواند! داورى بهانه بازى پرغلط نیست! سختىهاى تیمدارى و دشوارىهاى مربیگرى یواش یواش، شدت بیشترى مىگیرد! خوش آمدى به جهنم باخت!
مىتوانى یا نمىتوانى؟
فرهاد از بازى تیمش چه فهمید؟ استقلال از باختى که در اهواز نصیب خود کرد- توجه کنید که چه مىگوییم- مىتواند استفاده کند؟ هم براى حال و هم براى آینده؟
مربیگرى به سوت زدن در حین بازى و توضیح یکسرى واضحات ختم نمىشود! باید عمیقتر دید، باید به ژرفاى دیدنىها غوص کرد و باید غلطها را به درست تبدیل کرد!
گر مرد رهى، میان اینهمه دشوارىهاى تمامنشونده باید رفت!