محسن یوسفی از روستای آهودشت شهرستان نور به سطح اول فوتبال ایران رسید و بعد از ۱۴ سال حضور حرفهای در این سطح در خطه دیگری از شمال ایران یعنی شهر تبریز به فوتبالش پایان داد تا بعد از این با خاطرات این سالها زندگی کند.بعد از ۳ سال حضور در شموشک (تیمی که او را به سطح اول فوتبال معرفی کرد) به استقلال پیوست و طی دو دوره حضور در این تیم دو قهرمانی جامحذفی را با آبیپوشان در کارنامهاش به ثبت رساند.
وی که سابقه یک بازی ملی را هم در کارنامهاش دارد در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۹۸ با انتشار پستی در صفحه شخصیاش از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
گفتوگو با محسن یوسفی را در ادامه میخوانید.
۱۴ سال حضور حرفهای در فوتبال چطور گذشت؟
مثل برق و باد همهچیز تمام شد. الان وقتی نگاه میکنی انگار اتفاقات برای همین دیروز بود. یک زمان با عشق و علاقه یک کار را شروع میکنی و وقتی نزدیک خط پایان میشوی، احساس میکنی این مسیر نباید هیچوقت تمام شود، اما زندگی همین است. خداراشکر این ۱۴ سال با آبرو گذشت و خودم هم از ثمره این سالها و اتفاقاتش راضی هستم.
جالب اینکه فقط یک بازی ملی داری. از این بازی صحبت کن.
بله. در دیدار مقابل عراق در رقابتهای غرب آسیا با مربیگری مظلومی به میدان رفتم. در این رقابتها قهرمان شدیم، اما من به خاطر مصدومیت مقابل عراق دیگر در ادامه رقابتها بازی نکردم.
به نظر میرسد نقطه عطف دوران بازیات دو دوره ۳ سالهای بود که برای استقلال بازی کردی. کدام فصل برایت شیرینتر بود؟
سال اولی که برای استقلال بازی کردم، فوقالعاده بود، اما بعد از آن شرایط به خاطر مصدومیتهایم خوب پیش نرفت و نشد که فصل را ادامه دهم. مصدومیتهای مقطعی واقعا جلوی پیشرفتم را گرفت و اجازه نداد هیچگاه به اوج برسم.
با استقلال چند قهرمانی را کسب کردی؟
۲بار با استقلال قهرمان جامحذفی شدیم. متاسفانه با این تیم به قهرمانی لیگ دست پیدا نکردم.
یکی از بازیکنان محبوب استقلال بودی و حتی در آن سالهایی که بودی، لقب سوبلهچوبله برای این تیم به دست آمد.
درست است. آن دوران طلایی استقلال بود ولی اگر شرایط به من اجازه میداد، واقعا اوضاع برایم بهتر پیش میرفت و شاید امروز گذشته متفاوتی داشتم. درست میگویید، تماشاگران خیلی دوستم داشتند و استادیوم برایم شرایط ویژهای داشت، اما متاسفانه مصدومیتها من را از شرایط آرمانی دور میکرد. با این حال، هواداران همیشه به من لطف داشتند و حتی حالا بعد از فوتبالم هر کجا من را میبینند، ابراز علاقه میکنند و در کل از این لحاظ همیشه راضی بوده و هستم.
هیچوقت در این سالها بازیکن جنجالی نبودی و همیشه روند ثابت را طی کردی. روحیات جنجالی نداری یا خودت انتخاب کردی تا آرام باشی؟
در فوتبال ایران یک مقدار حاشیه جواب میدهد. یعنی در کنار اینکه باید از لحاظ فنی بازیکن قابلی باشی، یک مقدار حرکات حاشیهای نیز باعث میشود بیشتر دیده شوی و حتی شاید به او کمک کند. با این حال، وقتی من لباس استقلال را پوشیدم، به آرزویم از دوران کودکی تا به حال رسیدم و اگر کسی چیزی را دوست داشته باشد و به آن برسد، هیچگاه برایش حاشیه درست نخواهد کرد. من به استقلال آمدم تا کارم را بکنم و به تیم کمک کنم.
از استقلال و دوران حضورت در این تیم چه به یاد داری؟ بهطور مثال در دوره دومی که در این تیم بودی و در آن سالی که مجیدی نیمفصل استقلال را رها کرد، این تیم هم بهراحتی قهرمانی را در پایان فصل از دست داد. شما فهمیدید مجیدی برای چه رفت؟
مجیدی یک تصمیم شخصی گرفت. بهشخصه در ۵ سالی که در استقلال بودم، این تیم باید حداقل ۲ قهرمانی را کسب میکرد، اما اتفاقات عجیب و غریب که گاهی در پایان فصل رخ میداد، ما را از قهرمانی دور کرد. بهطور مثال مرفاوی لیاقت حداقل یک قهرمانی با استقلال را داشت. یا همان سالی که مجیدی رفت، ۸ امتیاز از سپاهان پیش بودیم و خیلیزود خودمان را قهرمان میدانستیم، اما درنهایت این اتفاق نیفتاد، ضمن اینکه هیچکس فکر نمیکرد این تیم در آن سال قهرمان نشود. فوتبال است و اتفاقات زیادی میافتد، اما کل آنها چه برد و چه باختهایش همه خاطره میشوند.
دربی ۷۴ را هم درحالی واگذار کردید که در آن دیدار خودت بازی خوبی را ارائه کردی و ۲ فرصت خوب گلزنی را هم از دست دادی.
ما ۲ بر صفر جلو بودیم و اگر گل هم نمیخوردیم، بازی را برده بودیم. اینکه شوتهایم گل نشد از بدشانسی بود و اگر خوششانس بودم، من هم گل میزدم، اما اینکه یک نفر مقصر شکست استقلال در آن دیدار معروف باشد …
اگر شانس داشتیم بازی خاطرهانگیزی برای استقلالیها رقم میخورد، اما از سوی دیگر میدان با گلهای ایمون زائد اتفاقاتی افتاد که برای پرسپولیسیها خاطرهانگیز شد. مقصرهای آن باخت را شاید خیلی ها فراموش کرده باشند .
اتفاقا همانها چند سال بعد هم برای استقلال بازی کردند و کسی هم چیزی به آنها نگفت. فکر کنم توضیح بیشتر ندهم بهتر لست و در همین حد کفایت میکند.
بهترین بازیای که برای استقلال کردی، کدام بود؟
خودم توقع داشتم امروز بازیهای بیشتری از من در اذهان باقی مانده باشد. من یک سال فوقالعاده را برای استقلال بازی کردم ولی مصدومیتها من را از تیم ملی هم دور کرد. یادم میآید یک سال عضله شکمم پاره شد و مجبور شدم جراحی کنم. با این حال، سال اولی را که در استقلال بودم بیشتر از همه سالها دوست دارم.
از پرسپولیس در این سالها پیشنهادی داشتی؟
همان سالی که به استقلال آمدم، پیشنهاد مالی پرسپولیس خیلی بیشتر و بهتر بود. بحث در اینباره زیاد است و من هم قطعا قلبا آبی بودم که استقلال را با پیشنهاد کمتر ترجیح دادم.
بعد از دوره دومت با استقلال، در چند تیم دیگر بازی کردی. در کدام تیم راحتتر و بهتر بودی؟
در کل و به نسبت آمار در پدیده بهتر بودم و خودم نیز دوست داشتم بیشتر در مشهد بمانم که اتفاقات طوری رقم خورد که این امر محقق نشد. با این حال در پدیده سالهای درخشانی داشتم.
زود خداحافظی نکردی؟
مشکلی برای ادامه بازی نداشتم، اما ترجیح دادم میدان را برای یک جوان در این عرصه خالی کنم.
بهعنوان سوال پایانی؛ درباره استقلال این فصل و اینکه آیا این تیم میتواند با استراماچونی به ناکامی ۶ ساله پایان بدهد یا خیر، صحبت کن.
استراماچونی شخصیت و کاریزمای خوبی دارد و به نظرم وقتی او را نگاه میکنی احساس میکنی او میتواند به استقلال کمک کند. از سوی دیگر استقلال پیشفصل را چه از لحاظ بازیکن و چه از لحاظ روحی و روانی خیلی قوی شروع نکرد. با این حال استقلال، استقلال است و در هر شرایطی باید به این تیم امید داشت و به این موضوع امیدوار بود که بتواند برای هوادارانش یک حرکت خاص و بزرگ انجام بدهد و این تیم را قهرمان کند. در هر صورت استقلال کادرفنی خوبی دارد و سرمربی ایتالیایی میتواند چیزهای زیادی را به بازیکنان این تیم یاد بدهد. این درحالی است که فاکتورهای لازم برای قهرمانی را استقلال در ابتدای فصل نداشته و یکسری درگیریهای ذهنی و بازیکنانی که جدا شدند، شاید کار این تیم را سخت کنند و بازیکنان جانشین نیز آنهایی نیستند که استقلال به آنها نیاز داشت. در مجموع باید به اسم استقلال احترام گذاشت و به سرمربی ایتالیایی این تیم امید داشت.