در پی برخی حرکات مشکوکی که در سطح اینترنت و همچنین در پیامکهایی صورت پذیرفت، احتمال قطع مسابقه پیامک برنامه نود برای جلوگیری از بهرهبرداریهای برخی گروههای سیاسی و دامن زدن این مسائل حاشیهای به حوزه ورزش رسانه ملی، قوت گرفت.
از صبح دوشنبه، انتشار برخی پیامهای محرک و همچنین چرخش پیامکهایی همچون شایعات معمول در سطح کشور، باعث شد تا برنامه 90 نیز تحتالشعاع مسائل اخیر قرار بگیرد و ورزش نیز از درگیریهای ماههای اخیر علیرغم محافظهکاری اهالی ورزش در امان نماند.
در متن این پیام با محتواهایی متفاوت به نقل از یک طیف سیاسی تاکید شده بود فارغ از محتوای پرسش برنامه تنها به گزینه آخر مسابقه زنده sms برنامه 90 رای دهند که این حرکت، روند طراحی شده برای برنامه ای که قرار بود با حضور محمد دادکان رئیس پیشین فدراسیون فوتبال با موضوعیت وضعیت آشفته این فدراسیون، حساسیتهای فوتبالی داشته باشد را تا حدودی تحت تاثیر خود قرار داد و امکان داشت این برنامه برخلاف خواست اهالی فوتبال رنگ و بوی سیاسی به خود بگیرد.
در همین چارچوب با توجه به آنکه هر پرسش دو گزینهای نیز دارای گزینه آخری میشود و تنها میتوان برای جلوگیری، یک گزینه در نظر گرفت(!) احتمال قطع و عدم اجرای مسابقه پیامک برنامه نود این هفته وجود داشت تا از کشیده شدن فوتبال به بطن اتفاقات اخیر پرهیز شده و بدین شکل از دامن زدن به حرکات مشکوک جلوگیری شود.
این در حالی است که برخی شنیدهها، منشا چنین حرکات سیاسی را کاملاً ورزشی تلقی کرده و عنوان میشود این اتفاق به عمد این هفته افتاده تا اظهارات و انتقادات محمد دادکان تحتالشعاع قرار گیرد و مردم به جای توجه به بلایی که بر سر فوتبال آمده و دلایلش، سرگرم این ماجرا شوند و حتی به گونهای تا بر آتش این قضایا دمیده شود که آرزوی برخی دوستان برآورده شده و اصلاً برنامه نود با حضور رئیس پیشین فدراسیون فوتبال که حرفهای شنیدنی راجع به وضعیت تاسف برانگیز این رشته در حال حاضر دارد، اجرا نشود.
و اما نود بالاخره شد ..........
علی رغم این شایعات با شروع برنامه این هفته 90، مسابقه پیامک با سه گزینه برقرار بود که زیرکی در چیدمان گزینهها، قطعاً گروه وسیعی را از انتخاب گزینه آخر منصرف کرده است!
در این مسابقه، عامل تضعیف جایگاه فوتبال ایران به عنوان پرسش با سه گزینه در نظر گرفته شده بود که ضعف مدیران، ضعف مربیان و خداحافظی نسل طلایی فوتبال به ترتیب گزینههای اول تا سوم بود و طبیعتاً بخش اعظمی از مردم، پاسخهایشان ضعف مربیان و مدیران است که در صورت قرار گرفتن یکی از این دو به عنوان گزینه سوم، ماجرا فرق میکرد!
مسئلهای که به نوعی محمد دادکان نیز مورد تایید قرار داد و عنوان کرد با توجه به آنکه هنوز 9 بازیکن اصلی تیم ملی در جام جهانی آلمان هنوز حضور دارند، گزینه سوم را غیرصحیح اعلام میکند تا جایی که این پرسش مطرح شود، چرا برخلاف معمول گزینهها بدون ترتیب حروف الفبا چیده شده اند؟!
برنامه نود این هفته همانگونه که پیشبینی میشد مجدداً با اقبال شدید مردم به واسطه موضوع جنجالی و فضایی که آن را احاطه کرده بود همراه شد و بسیاری از واقعیاتی که اکثر چهرهها و مسئولان ورزش از بیانشان، به واسطه عواقبش هراس دارند، توسط میهمان ویژه این برنامه که محمد دادکان رئیس سابق فدراسیون فوتبال بود، بیان شد تا برخلاف بسیاری از ارزیابیها، او که در چند قدمی کرسی ریاست فوتبال بود برخلاف بسیاری که برای این کرسیها دست و پا میزنند، با طرح برخی مسائل، حضورش را عملاً در این جایگاه منتفی سازد.
نود این هفته یکی از جذابترین برنامههای دوران پخشش را به نمایش گذاشت که با محافظهکاری کمتری نیز همراه بود تا بسیاری از واقعیات فوتبال ایران به تصویر کشیده شده و تعداد کثیری از اشخاصی که مستقیم یا غیرمستقیم در طول زمان این برنامه نامشان به میان کشیده شد، در روزهای پیش رو صراحتاً یا به صورت شفاف در قبال آنچه برای مردم به نمایش درآمد و واقعیتهای تاسف بار فوتبال ایران را تنها تا حدودی روایت کرد، مورد اشاره قرار گیرد.
این برنامه با وجود فضای بازی که به همراه داشت تا دادکان زبان حال فوتبال باشد، با مسائلی نیز همراه شد که اصلیترین آنها حضور فردوسیپور در مقام وکیل مدافع مدیران فعلی فدراسیون فوتبال بود، حال آنکه خود این مدیران حاضر نشده بودند به صورت زنده در برنامه حاضر شوند و پاسخگوی افشاگریهای دادکان باشند و این در جای خود قابل تامل است. البته فردوسیپور به خوبی دادکان را به چالش کشید و با بیان ابهاماتی که راجع به دوره مدیریت رئیس پیشین فدراسیون مطرح بود، نقش یک تماشاچی را در روز یکه تازی دادکان که پس از حضور بیژن ذوالفقارنسب در برنامه، تا انتها روی صندلی میهمان نشسته بود، ایفا نکرد.
از سویی دیگر روند چینش گزینههای مسابقه پیامک که احتمال میرفت با توجه به برخی فضاسازیهای سیاسی اصلاً برگزار نشود نیز قابل تامل بود، چرا که برخلاف انتظار، گزینهها طبق حروف الف از یک تا سه قرار نگرفته بودند و گزینه سوم خداحافظی نسل طلایی بازیکنان بود؛ حال آنکه باید بر طبق حروف الفبا این گزینه در صدر قرار میگرفت، ضعف مدیریت فوتبال به عنوان گزینه دوم انتخاب میشد و ضعف فنی مربیان گزینه سوم میشد! حال باید پرسید چرا عملاً گزینهها به طور کامل جابجا شده است.
روایت کوتاه نود از مصیبتی که در چهار سال بر سر فوتبال آمد
در این برنامه که با کنایه دادکان به فردوسیپور با بیان این مطلب که «بعد از سه سال و نیم یاد ما کردید که ما هم در خدمت شما باشیم، صمیمانه سپاسگزارم» آغاز شد، ابتداً گزارشی با این رویکرد نگاهی به آنچه از جام جهانی آلمان تاکنون بر سر فوتبال ایران آمده به مدت حدوداً 8 دقیقه پخش شد. در این گزارش ابتداً تصاویر دیدارهای ایران در جام جهانی آلمان با گزارش فردوسی پور پخش شد و در ادامه چنین آمد: «افت فوتبال ایران از سال 2006 و پس از حذف از مرحله گروهی جام جهانی شروع شد. تیم ملی قبل از حضور در جام جهانی روزهای شیرینی داشت، در بوسان به شکل خاطره انگیزی قهرمان شد، در سال 2004 و در جام ملتها، بهترین بازیها را ارائه کرد و سوم شد و در ادامه بدون اینکه کسی را عذاب دهد و به حماسه نیاز داشته باشد، راهی جام جهانی شد.
این موفقیتها و حضور دائم ایران زیر رتبه 20 فیفا و بازی کردن چند لژیونر ایرانی در سطح اول فوتبال جهان، این توقع را برای خیلیها پیش آورد که ایران در جام جهانی به راحتی از گروهش صعود میکند اما آنچه در آلمان به نمایش گذاشت با رویاها تفاوت زیادی داشت. با رفتن برانکو ایوانکوویچ و محمد دادکان از راس تیم ملی و فدراسیون فوتبال، فصل جدیدی در فوتبال ایران گشوده شد؛ فصلی که اکثر روزهایش ابری بود. فدراسیون فوتبال ایران تعلیق شد، بیبرنامگی به اوج رسید و کمیته انتقالی زمام امور را به طور موقت در دست گرفت. در این میان مسئولان سازمان تربیت بدنی که اعتقاد داشتند نیمکت تیم ملی با یک مربی وطنی زیباتر میشود برای انجام پروژه زیباسازی خودشان، از فرمول ابتکاری و منحصر به فرد خرد جمعی استفاده کردند. همانطور که پیش بینی میشد، ثمره خرد جمعی کسی نبود جز امیر قلعه نویی. پایان فاز ایرانی کردن نیمکت تیم ملی حذف در مرحله یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیا در سال 2007 بود.
با توجه به قدرت نصفه و نیمه مدعیان سنتی قاره، این بهترین فرصت برای ایران بود که پس از سی و یک سال قهرمان آسیا شود اما این عراق بود که از این فرصت استفاده کرد و ایران که با یک لشگر کامل به مالزی رفته بود، یک ناکامی دیگر را تجربه کرد. بعد از این اوضاع بدتر هم شد و تیم ملی ماهها بدون سرمربی ماند چرا که اعضاء کمیته انتقالی برای مذاکره با مربیان خارجی و به توافق نرسیدن با آنها با یکدیگر مسابقه میدادند!
در آن روزها هدایت تیم ملی به دست منصور ابراهیم زاده سپرده شد و او هم مدام صفر - صفر میکرد تا اینکه علی کفاشیان وارد میدان شد. دونده سابق و مدیر پرشور فعلی در ابتدا برای آنکه به اهالی فوتبال ثابت کند کاملاً به نظر کارشناسان احترام میگذارد، با آنها جلسه گذاشت و وقتی پیشکسوتان به اتفاق رای به مربی وطنی دادند، او باب مذاکره با خاویر کلمنته را باز کرد. مدیران جدید فدراسیون آوردن کلمنته را به ایران یک پیروزی بزرگ میدانستند و آنقدر ذوق زده شده بود که استقبال از این مربی اسپانیایی نزدیک بود تلفات هم بر جای بگذارد!
آمدن و نیامدن کلمنته هم چند روزی فوتبال ایران را سرکار گذاشت و کار به نوه او هم کشیده شد و در ادامه محمد علی آبادی با بیان این جمله که مربی پروازی نمیخواهیم، کلمنته را پراند. باز هم روز از نو، روز نو! کفاشیان و دوستان یک فهرست پنج نفره شامل افشین قطبی، بیژن ذوالفقارنسب، مجید جلالی، محمد مایلی کهن و امیر قلعه نویی را پیش رو خودشان قرار دادند. در این میان عدهای معتقد بودن مسائل حاشیهای نقش اصلی را در انتخاب بازی میکند؛"دایی: در انتخاب مربی تیم ملی لابی هرکی پرزورتر و قوی تر باشد، اون مربی تیم ملی میشود".
بعد از چند روز علی دایی را از بین آنها انتخاب کردند که این انتخاب خود سرمربی را هم شوکه کرد؛"دایی: اینکه من بخواهم سرمربی تیم ملی بشم، خودمم مثل شما شوکه شدم به علی دایی گفتند که بیا صحبت بکن و کارات رو بکن" این در حالی است که شواهد نشان میداد فرد انتخابی افشین قطبی است و به همین دلیل مربی پرسپولیس با همه خداحافظی هم کرده بود اما دایی که با کسی لابی نکرده بود، به یک باره هدایت تیم ملی را به دست گرفت. دایی ماموریت داشت ایران را به جام جهانی برساند. در مرحله اول ایران با سوریه، امارات و کویت هم گروه بود و یک شروع ضعیف، پایانی مقتدرانه را تجربه کرد و ایران به مرحله بعد راه پیدا کرد. با توجه به گروه ایران و نحو صعود آسیاییها به جام جهانی، خیلیها انتظار داشتند، این بار هم ایران صعودی بیدردسر را تجربه کند.
ایران در سه بازی اول 5 امتیاز به دست آورد، با این حال دور و بر تیم ملی حواشی بسیاری وجود داشت. منتقدان از کیفیت بازی تیم ملی چندان راضی نبودند و میگفتند آن پنج امتیاز به لطف درخشش رحمتی و خوش شانسی به دست آمده است. رابطه نه چندان مطلوب دایی با برخی ستارههای تیم ملی و رسانهها هم، یکی دیگر از مشکلات همیشگی تیم ملی بود. به هر ترتیب تیم ملی با این شرایط با تیم کره جنوبی مساوی کرد و پای به مرحله مقابل عربستان گذاشت.
ایران در حضور یکصدهزار نفر، بازی یک - هیچ برده را دو بر یک باخت تا دایی شدیدترین انتقادات را بشنود و یک روز بعد هم از اخراجش مطلع شود. کفاشیان قبلاً گفته بود از دایی تا آخر قراردادش حمایت میکند اما او تقصری نداشت، چون حتی لیوان هم دستش نبود، چه برسد به اختیار سرمربی تیم ملی؛ "فردوسی پور: اعضاء هیات رئیسه فدراسیون فوتبال بدون اجازه آقای دایی این لیوان را این ور نمیگذاشتید؛ یعنی یک جوری بود که علی دایی بر همه چیز فوتبال ما کاملاً تسلط داشت. / کفاشیان: اصلاً لیوانی دست ما نبود که کنار بگذاریم!" بعد نوبت مایلی کهن بود که 15 روز سرمربی تیم ملی شود. او به طرز عجیبی سرمربی تیم ملی شد و به شکل عجیب تری با نوشتن چند بیانیه تاریخی کنار رفت تا بالاخره تیم ملی نصیب قطبی شود. در این میان این رسش پیش میآید که اگر قطبی مربی ایدهآل ایران بود، چرا در آن دو مرتبه قبلی انتخاب نشد.
به هر حال قطبی مثل یک قهرمان وارد ایران شد و قول داد ایران را به جام جهانی میرساند، چون دو کره را مثل کف دستش میشناسد اما کف دست قطبی آنقدر ناواضح بود که حتی با آوردن جادوگر هم نتوانست بفهمد آن وسط چه خبر است! بدین ترتیب فوتبال ایران به شکل ناباورانهای، جام جهانی 2010 را از دست داد تا یک ناکامی بزرگ دیگر در کارنامهاش ثبت شود. باختهای تیم ملی همچنان ادامه دارد و خیلیها حسرت سال 2006 را میخورند.
آنها میگویند، ای کاش به جام جهانی میرفتیم و این بار هر سه بازی را میباختیم. به غیر از تیم ملی حال و روز لیگ برتر ایران هم خیلی بهتر نیست. باشگاههای ایران در گل خوردن در لیگ قهرمانان آسیا با هم رقابت داشتند. تیم ملی امید ایران از سال 1976 به بعد دیگر رنگ المپیک را ندیده است، درست مثل تیم ملی که از آن سال تا به حال دیگر قهرمان آسیا نشده است و ان وقت باز هم مدعی هستیم تیم برتر قاره آسیا هستیم. در این میان این سوال پیش میآید که عامل اصلی این ناکامیها، چه کسی است؟»
میدانستم نمیتوانم با مسئولان ورزش کار کنم
دادکان پس از پخش این آیتم جالب، عنان کلام را به دست گرفت و با اشاره به وعدههای داده شد در چند سال اخیر عنوان کرد: «گفتند در بازیهای آسیایی سوم میشویم و بعد گفتند چهارم میشویم. میترسم تا زمان این بازیها به دهم و یازدهم برسند. گفتند باید چهارم جام جهانی شویم. اگر شدند بیایند بگویند چگونه شدند و اگر هم چنین نشد، بیایند برای مردم شفاف سازی کنند و بگویند چرا این وعدهشان محقق نشد و شفاف سازی کنند که چه اتفاق در این مدت افتاده است؟»
وی ادامه داد: «بعد از این جریان رسیدم به جایی که میدانستم نمیتوانم با مسئولان ورزش کار کنم و مسئولان وقت سازمان تربیت بدنی هم خیلی مشکلات را برای من و همکارانم ایجاد میکردند. من جمله مثلاً داوری را محروم کرده بودیم، اینها میگفتند ببخش و ما نمیبخشیدیم و خیلی مسائل دیگر. مثلاً قابی را از قبل به فیفا داده بودیم که بر روی هتل و اتوبوسهای ما (در جام جهانی آلمان) نصب شود و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تایید شده بود و در فاصله 10 روز مانده بود به مسابقات، نامهای از سازمان ارسال کردند که این تابلو را تغییر دهید؛ مگر چنین چیزی ممکن است؟ یا در حالی که شما میبینید در کشور ژاپن و کشور کره قبل از جام جهانی، جشن صعود میگرفتند، در کشور خودمان باید حاشیههای سازمان تربیت بدنی را نسبت به فوتبال کشور دفع میکردیم. این مشکلات ادامه پیدا کرد تا شبی که تیم ملی میخواست به آلمان اعزام شود و جشن پرواز بود که در این جشن پرواز، جایگاه را قرق کردند و همکاران بنده (مسئولان وقت فدراسیون فوتبال) را نیز راه ندادند و اختلافات از اینجا شدت گرفت.»
کفاشیان بود، همان نفر اول بود تنها که فامیلیهایشان تفاوت میکرد!
دادکان در ادامه به این گفته فردوسی پور که در آن مدت میان سازمان ورزش و فدراسیون فوتبال تعاملی وجود نداشت، صحه گذاشت اما تاکید کرد: «ابتدای این شرایط از جانب من نبود اما ون برای مجموعه فعال در فدراسیون فوتبال یک ارزش و شانی قائل بودم، نمیگذاشتم هر چیزی بشود. مثل اینکه (علی آبادی) میگفتند دادکان میرود و یک نیروی جوانی میآید و این کار را میچرخاند. بعد ما فهمیدیم نیروی جوان تر خودش بوده و آقای کفاشیان که میخواستند این سمت را احراز کنند. یکیشان را که فیفا نگذاشت و نفر دوم هم که آقای کفاشیان بود، در اصل همان نفر اول بود، با این تفاوت که فامیلیهایشان تفاوت میکرد(!) واگرنه نقشی را برای فوتبال نمیخواستند بازی کنند. میخواستند این جایگاه را بگیرند و به امروز برسانند که صحنههایش را نمایش دادید. هدف فقط تخریب بود.»
رئیس پیشین فدراسیون فوتبال در این بینابین که بحث گرم گرفته بود، گریزی به سوابقش زد: «صحبتهایم تند نیست. از همه نیز بیشتر مملکتم، مردمم و نظامم را دوست دارم و بعد از انقلاب هم این شکلی نشدم. آنهایی که من و خانوادهام را میشناسند، من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و از سال 1352 مو و ریشم همین شکلی بوده است. اگر حرفی میزنم، دلم برای کشورم و مردمم میسوزد.» و در همین اثناء مجری برنامه، حرفهای دادکان را ناتمام گذاشت و برای آنکه نزد مخاطب چنین القاء نشود برنامهای برای له کردن رئیس سابق ورزش در حال اجرا است، تاکید کرد: «یک توضیحی باید بدهم و با توجه به اینکه ما احتمال میدادیم فضای بحث به این سمت بیاید، این فضا را داریم که مهندس علی آبادی یا آقای کیومرث هاشمی هر وقت دوست داشتند، توضحیاتشان را بدهند.» تا این بار نوبت دادکان باشد که کلام فردوسی پور را قطع کند و تاکید نماید که هر آنچه بیان کرد، نود پخش کرده و اگر قرار باشد روزی آنها دعوت شوند، دادکان نیز محق است که حضور داشته باشد.
آقای دادکان؛ همکاران جنابعالی کلاً عقل و تدبیر را تعطیل کردهاند!
دادکان در ادامه سندی که قبلاً در ایسنا منتشر شده بود و در واقع نامه دادکان به سازمان تربیت بدنی را با موضوعیت لزوم تغییر اساسنامه فدراسیون برای جلوگیری از تعلیق فوتبال ایران منتشر کرد که پای مهدی قدمی معاون اسبق ورزش قهرمانی و حرفهای سازمان ورزش را نیز وسط کشید. فردوسی پور متن پاسخ علیآبادی و دستور پاراف شده از سوی قدمی بر روی نامه دادکان را چنین خواند: «مهندس علی آبادی نظر مساعدی در خصوص نحوه انتخاب رئیس و اعضاء مجمع عمومی (تغییر اساسنامه) ندارد... فدراسیونهای خارجی نباید سفارتخانههای کشورهای خارجی باشند... آقای دادکان همکاران جنابعالی کلاً عقل و تدبیر را تعطیل کردهاند! پرداختن به مسائل پرتنش در این مقطع چه معنایی دارد... نیاز نیست اساسنامه تغییر کند!» دادکان با مورد اشاره قرار دادن این مکاتبه گفت: «وقتی من این را نوشتم، حال شما میگویید بیایند پاسخگو باشند؟!»
حالا که تیم ملی به بحرین میبازد چرا نمیآید بگوید شرافت ملی زیر سوال رفت؟
دادکان با کشیده شدن بحث به ماجرای اخراجش پس از بازی به آنگولا، یادآور شد: «صحبت اخراج بنده از قبل از بازیها بود که من اگر نشان جام جهانی را نیز با تیم ملی ایران به دست بیاورم، دیگر نمیگذارند در فوتبال کشور باشم.» که در این لحظه فردوسیپور حرفهای وی را قطع کرد و گفت: «هرچه سعی میکنم نمیتوانم در خصوص آن اتفاقات واژه لج و لجبازی را نگویم، نمیشود و چنین اتفاقاتی بود که حرفهایی در ادامه راجع به آن دارم.» و مجدداً دادکان ادامه داد: «پذیرفتیم علی رغم اینکه تیم ملی بازیهای خوبی انجام داد و در هر سه بازی تا دقیقه 67 نتیجه بازی مساوی بود. از دقیقه 67 به بعد نتیجه عوض شد و نه به کادر فنی تیم ملی اجازه داده شد در یک برنامه از موجودیت تیم ملی دفاع کند و یک کارشناس هم نیامد، بنشیند و واقعیت را برای شما بگوید. وقتی تایم ول بازی ایران و پرتغال تمام شد و داشتم با کارتی که میتوانستم به وسیله آن به رختکن بروم، از جلوی رختکن پرتغال رد شدم و دیدم وقتی آقای اسکولاری برای بازیکنان صحبت میکرد، تمامی بازیکنان ایستا بوند ولی به رختکن خودمان رسیدم، تمام بازیکنان خوابیده بودند و پاهایشان روی صندلی بود. تیم ملی پرتال تیم را دواند، بازیکنان ما دویدند. آقای کارشناس که میآیی و این جا میشینی و میگویی ایران باید پرتغال را ببرد، مگر ایران میتواند پرتغال را ببرد؟! حالا که تیم ملی به بحرین میبازد چرا نمیآید بگوید شرافت ملی زیر سوال رفت و آن موقع که به پرتغال باختیم، عنوان کردند، برانکو و دکتر دادکان حیثیت ملی را زیر سوال بردند؟!»
فردوسیپور در پاسخ به گفتههای دادکان از افزایش توقعات و انتظارات با وعدههای داده شده توسط دادکان و دیگر مسئولان سخن به میان آورد: «پرتغال را مساوی میکنیم و مکزیک و آنگولا را نیز میبریم. خود شما هم یک سری مصاحبه کرده بودید که انتظارات را بالا برده بودید. مثلاً یک مصاحبه با رادیو صدای آلمان داشتید که گفته بودید ایران از شانس صعود به مرحله دوم برخوردار است و در یک مصاحبه دیگر هم در تاریخ 84/10/8 گفته بودید، ایران بیتردید در جام جهانی شگفتیساز خواهد شد.» و دادکان در پاسخ به این گفتمان که دیگر شکل مجادله به خود گرفته بود، عنوان کرد: «شگفتیساز یعنی به مرحله دوم رفتن و شرایط مساوی داریم، یعنی به مرحله بعد رفتن؟ البته بنده رئیس فدراسیون فوتبال هستم» که فردوسی پور در جوابش گفت: «خب علی آبادی هم میگوید من رئیس سازمان ورزش هستم و دوست دارم تیمم به مرحله دوم صعود کند.»
دادکان که تازه گرم شده بود، تلاشی برای بیپاسخ گذاشتن نکرد و عنوان نمود: «اگر یک روز بخواهم سیاستهای سازمان ورزش را بگویم، نقش رئیس سازمان تربیت بدنی اظهارنظر راجع به بازیهای تیم ملی نیست و نقشش، یک نقش کلان، نظارتی و هدایتی است. ایشان در اذهان عمومی نمیتواند بگوی، تیم ببرد یا ببازد.»
طمعی به ریاست فدراسیون فوتبال نداشت ثبت نام نمیکرد
فردوسیپور با یادآوری شرایط و مشکلاتی که در آن مقطع برای تیم ملی به وجود آمد، نتایج حاصله را تا حدودی منبعث از این موارد که از میان آنها به مصدومیت برخی بازیکنان کلیدی و عدم برگزاری بازیهای تدارکاتی مناسب اشاره کرد دانست که دادکان در پاسخ نقش عدم حمایت مجموعه ورزش از فدراسیون فوتبال و تیم ملی در آن مقطع و تنها شدن فدراسیون را بسیار پررنگ خواند که مجدداً قطبی مقصر بخشی از این عدم حمایتها را خود دادکان خواند و ماجرای حضور بکن بائر و عدم اجازه دادکان برای ملاقات علی آبادی با بکن بائر ذکر کرد که دادکان نیز گفت: «چرا نمیگویید قبل از این جایگاه ویژه را میگیرند و مسئولان فدراسیون فوتبال را به جایگاه راه نمیدهند» که مجری اعتقاد داشت، میشد آنجا به خاطر فوتبال کوتاه آمد که دادکان حرفهایش را قطع کرد و گفت: «دعوا بر سر ریاست داشتیم. من که گفته بودم میروم و ایشان هم میخواست رئیس شود. بعد هم دیدید کاندیدا شد که رئیس شود. اگر ایشان طمعی به ریاست فدراسیون فوتبال نداشت ثبت نام نمیکرد. آقای فردوسی پور، شما وقتی رئیس سازمان هستی و مثلاً 90 هستی، سراغ 89 میروی؟ دنبال این میروی که رئیس فدراسیون هم شوی؟ دنبال دبیرکلی کمیته ملی المپیک هم میروی؟ دنبال ورزش باستانی میروی؟»
برای تیمهای پایهای نزدیک به سه سال زحمت شبانهروزی کشیدم
وی در ارتباط با این پرسش فردوسیپور که گفته میشود در دورهاش تنها بر تیم ملی بزرگسالان تمرکز شده و در ردههای پایه فعالیت صورت نپذیرفته، تاکید کرد: «کیومرث هاشمی که سرپرست فدراسیون فوتبال شد، نامه تبریکی برایش نشوتم که در آن قید کردم اول استقلال فدراسیون فوتبال از بین نرود و دوم تیمهای پایه که برایش زحمت کشیده شده است، حفظ شود. ما برای تیمهای پایهای نزدیک به سه سال زحمت شبانهروزی کشیدم و از 8 سالگی بالا آوردیم و این دوستان ما هم زحمت کشیدند ولی میخواهیم این سوال را بپرسم که مگر تیم پایه ایران که در آسای اول شد، در این یک سالی که آقای کفاشیان و همکارانشان آمدند، درست شد؟» و فردوسیپور متر را نتایج هر دوره اعلام کرد که دادکان یادآور شد، آن موقع تیم ملی اصلاً محروم بوده و نمیتوانسته در مسابقات شرکت کند.
الان که اصلاً سیستم نداریم!
فردوسیپور در ادامه با به چالش کشیدن نوع درآمدزایی فدراسیون، عنوان کرد: «اگرچه جذب منابع مالی از بازاریان یک حرکت خوب و کار راه انداز است اما به نظر میرسد در فدراسیون در دوره شما که گفته میشود یک فدراسیون شسته رفته با سه میلیارد موجودی (جایزه صعود به جام جهانی) حساب تحوی گرفتهاید، سیستم مالی دقیق و نظاممندی نبوده است.» که دادکان نیز چنین پاسخ داد: «یک بخشیاش این کمکها بوده اما یک بخش عظیمی نیز خود فدراسیون بوده است. چرا نمیگویید وقتی ما رفتیم در حساب فدراسیون یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان پول به انضمام 4 میلیارد و دویست میلیون تومان جایزه فیفا برای صعود به جام جهانی بود و در واقع فدراسیون را با شش میلیارد تومان بودجه تحویل دادیم. ما از جوراب تیم ملی تا روی کلاه پول درآوردیم و اگر میگویید چون به جام جهانی صعود کردیم، اسپانسر شدهاند، باید متذکر شوم که ایرانول اسپانسر تیمهای ملی بود. پس برای بخش اقتصادی برنامه داشتیم. این سیستم الانکه ده میلیارد بدهکاریم خوب است؟» که فردوسیپور عنوان کرد: «الان که اصلاً سیستم نداریم!»
کفاشیان: از آن موقع ضعیفتر بودیم
در ادامه بخش اول صحبتهای کفاشیان پخش شد که در مهمترین بخشهای آن عنوان شد: «پتانسیل فوتبال ایران بالا است ولی سرمایهگذاری اندازه پتانسیل نبوده است. مدیریت هم در حد متوسط بوده ولی با همه اینها تغییرات مربیان در عملکرد تاثیرگذار بوده است.» وی به رنکنیگ فیفا اشاره کرد و با اشاره به جایگاه کره و ژاپن، این رنکینگ را معیار خوبی ندانست و برای آنکه حرفش را بیشتر ثابت کند، عنوان کرد: «حتی استرالیا در جایگاه 60 است»، حال آنکه مشاهده رنکنیگ فیفا نشان میدهد، استرالیا در جایگاه بیست و یکم فوتبال جهان است!
وی اعتراف کرد در زمان دادکان، فدراسیون فوتبال یکی از بهترین ترازهای مالی را داشته است و در مقابل گفت: «در آن زمان 200 هزار دلار با پوما قرارداد بسته شده بود اما الان 800 هزار دلار است.» که البته همین نشان میدهد وضعیت مالی فدراسیون فوتبال ایران در این زمان چقدر خوب است و کاملاً روی پای خود ایستاده و استقلال مالی دارد!
او در ادامه عنوان کرد: «چون قراردادها اجرا نشده بود، اعتماد اسپانسرها از بین رفته بود و نمیآمدند جلو و ما یک سال تلاش کردیم که بیایند اما ما از لحاظ جذب اسپانسر از آن موقع ضعیفتر بودیم. سایپا اسپانسر شد که تعهداتش را به شکل کامل اجرا نکرد و مکاتبه کردیم تا بتوانیم حق فدراسیون را بگیریم!» و کفاشیان در انتهای بخش اول صحبتهایش کارهای علمی صورت پذیرفته در دوره مدیریتش را نیز بسیار بسیار بیشتر از دوره قبل خواند و البته نگفت بازخورد این فعالیت4های علمی چه بوده است.
بعضی میآیند دور شکمشان را گنده میکنند
پس از این مجدداً این برنامه در استودیو پیگیری شد و دادکان از آمارهای قهرمانی تیم ملی در دوره مدیریتش سخن به میان آورد که در بوسان قهرمان شد، در سال 2004 و با ناداوری در جام ملتها سوم شد و به راحتی به جام جهانی صعود کرد و سپس به روند فعالیتهای عمرانی فدراسیون و کمکهای صورت پذیرفته به باشگاهها و حتی برخی دیگر از فدراسیونها - به واسطه تمکن مالی فدراسیون فوتبال در آن زمان- اشاره کرد و گفت: «ما دو باشگاه بزرگ کشور که فاقد مکان ثابتی بودند، صاحب ساختمان کردیم یا همین ساختمان فدراسیون فوتبال که یازده میلیارد امروز پولش است، زمان ما خریده شد و دهها هزار متر زمین در آب سر دماوند خریدم که اردوگاه شود و استادیوم بم و آکادمی فوتبال را درست کردم. اینها که مال من نیست، یادگار فوتبال کشور است»
پیشکسوت فوتبال ادامه داد: «آیا کسی آمد به من و همکارانم یک خسته نباشید، بگوید؟ آقای فردوسیپور! خود را بگذار جای من. اگر چهار سال زحمت بکشی، موهایت سفید شود، پانزده کیلو وزنت کم شود، خانوادهات زیر فشار باشند و در آلمان حکمت به عنوان نماینده ایران لغو شود، میتوانی تا ابد ببخشی؟ پانزده کیلو وزنم کم شد ولی بعضی میآیند دور شکمشان را گنده میکنند. ما آمدیم برای این مملکت کار کنیم و امروز هم اگر بگویند مسئولیت بپذیر، هیچ کاری نمیکنم و اگر دوست دارید مرا بگذارید مسئول پیشکسوتان که به اینها برسم! جایگاهی که در کشور تعریف نشده پیشکسوتان است. الان کسی دوست دارد به صحنه ورزش برگردم که هر روز اعلام میکنند پرسپولیس یا فدراسیون میآید؟ من هیچ جا نمیروم و اگر بخواهم سمتی قبول نکنم، برای پیشکسوتان خدمت میکنم. با توجه به اینکه ممکن است این یک ساعت و نیمه، نیم ساعت شود و خداحافظی کنیم که از این اتفاقات افتاده(!) لازم میدانم از نوآموز، پهلوان، دانشور، مرتضوی، کاظمی، زمان آبادی، وزیری، درودگر، خداداد، غفاری و در نهایت مجد قوانلو و یاسر رفیق دوست و هیات رئیسه من که اسامیشان برای همه مشخص اشت که صادقانه و موثر برای فوتبال کشور کار کردند، تشکر کنم.»
میخواستند مربی تیم ملی شوند و به رئیس جمهور نامه میدادند
فردوسیپور پس از این مسیر بحث را مجدداً به سمت مسائل فنی سوق داد و چنین طرح پرسش کرد: «زمانی که استاد دانشگاه بودید، همیشه میگفتید فقط مربی خارجی و بعد در مقطعی که برانکو رفت در یک مقطعی سرمربی گذاشتید» و بعد برای اینکه ثابت کند حمایت دادکان از مربیان صفر و صد بوده، فیلمی از برنامه آن دوران نشان داده شد که دادکان تاکید میکند برانکو حتی اگر به تیم ملی بازگردد، سرمربی نمیشود و نهایتاً مدیر فنی میشود و شاهرخی سرمربی قطعی است و همزمان میتواند هدایت تیم پاس را داشته باشد.
در بازگشت دوربین به استودیو فردوسیپور به دادکان تاکید داشت که او قویا در پی سرمربیگری شاهرخی بوده اما فشاری که مطبوعات و رئیس سازمان تربیت بدنی وقت که مهرعلیزاده بوده، باعث شد، برانکو مجدداً سرمربی شود و حتی تاکید کرد که قرارداد برانکو در دفتر مهرعلیزاده امضاء شده و البته این موضوع را به صورت سوال ادعا کرد تا دادکان اینچنین پاسخ دهد: «چرا این حرف را میزنید، پس شما هم جزو حاشیهسازها هستید؟ اگر صدای من را آقای مهرعلیزاده میشوند، زنگ بزند تا مشخص شود، این مسئله صحت ندارد. من در زندگیام نیازی ندارم که حرفی را دو بار بگویم یا در آن مغلطه کنم و دروغ بگویم. آقای برانکو شب که آمد به هتل رفت و حتی سازمان ورزش خبر نداشت آن سب قرار است، بیاید. صبح روز بعد، دانشور در هتل قرارداد را برد و برانکو امضاء کرد و بعد از آن برای معرفی به دفتر آقای مهرعلیزاده رفتیم. همان زمان که این مصاحبه را با شما انجام دادم، قرارهایمان را از طریق آقای غمخوار در اتریش با آقای برانکو گذاشته بودیم ولی قرارداد را امضاء نکرده بودیم. من اینجا هم آمدم گفتم برانکو سرمربی است، چون هماهنگونه که خودتان میدانید، اگر میگفتم سرمربی است تا با هواپیما به تهران میرسید، دویست هزار دلار روی قراردادش میگذاشت.»
فردوسیپور طرح موضوع شاهرخی و انتخاب برانکو را ادلهاش برای اثبات این موضوع اعلام کرد که در دوره دادکان نیز استقلال کامل و صددرصدی نبوده و استقلال بیشتری نسبت به دوره کفاشیان بوده که با موضعگیری سرسختانه رئیس سابق در نفی این ادعا روبرو شد: «مگر نمیگویید فشار رسانهها؟ خود شما مگر قبل از جام جهانی، کاری نکردید که برانکو را برداریم اما مگر ما برداشتیم؟ حتی مصاحبه آقای صفایی (صفایی فراهانی) است که گفتند به من همین فشار را آوردند و من بلازویچ و ایوویچ را برداشتم و همین فشار را آوردهاند تا برانکو را بردارد اما برنمیدارد. چرا اینها را نمیگذارید؟! شما فکر میکنید آن زمان چه کسانی میخواستند مربی تیم ملی شوند و به رئیس جمهور نامه میدادند؟ ضعیفترین مربیان. ما یک در این سالها فدراسیون بودیم و آنهایی که با من بودند، میتوانند گواه بدهند که ما در فدراسیون خودمان تصمیمگیرنده بودیم. والله اگر مشورتی بود، میپذیرفتیم اما در نهایت تصمیم خودمان را میگرفتیم.»
هر کمیتهای برای خودش میتینیگ و نشست مطبوعاتی میگذارد
دادکان با بیان ساختار کیفی مدیریت در دوره فعالیتش و مقایسه با دوره فعلی، عملاً این عدم استقلال دوره فعلی را به مدیران فعال ربط داد و گفت: «در آن دوره چهار رئیس فدراسیون در یک فدراسیون کار میکردیم. الان در فدراسیون مدیر تیمهای ملی مرحوم رنجبر، علی پروین، ناصر نوآموز، همایون شاهرخی بوده و امروز من با آقای تاج کاری ندارم! امروز برای انتخاب یک مدیر اینها را در نظر میگیرند: 1- انتخاب خوب 2- نظم و انضباط 3- پیوستگی و همبستگی. اگر دیدید فدراسیون یا سازمان تربیت بدنی زمین خورد، بدانید اینها اجرا نشده است. قصد جسارت به آقایان کفاشیان، تاج و عزیزمحمدی ندارم و برای همهشان احترام قائلم اما در فدراسیون نظم نیست. میپرسند اسپانیا میروید، رئیس میگوید، بله، نایب رئیس میگوید نه، دبیرکل میگوید معلوم نیست.»
وی در همین رابطه ادامه داد: «در فدراسیون ما یک نفر حرف میزد. شما یک جا بیاورید که نایب رئیس یا دبیرکل چیزی گفته باشد و من نگفته باشم. من برای یک موضوع دیگری با آقایان کفاشیان صحبت کردم و گفتم به فوتبال نمیآیم اما اگر میخواهی اداره کنی، نگذار اینقدر در فدراسیون حرف بزنند. هر کمیتهای برای خودش میتینیگ و نشست مطبوعاتی میگذارد، در حالی که نباید چنین باشد. وقتی مصاحبه شد، جمع کردنش سخت میشود. مثلاً رئیس کمیته انضباطی یک بار برنامه شما نیامد و آن بار هم که میخواست با شما تلفنی صحبت کند، من پای تلفن آن گوشش بودم و با گوشی دیگر با شما صحبت میکرد. من مدیریتم اینطوری است و باید همه چیز را بدانم و اگر ندانم نمیگذاشتم اتفاقی در فدراسیون بیافتد. مثلاً قرارداد مربی تیم ملی را یکی دیگر ببیندد و من رئیس فدراسیون اطلاع نداشته باشم؟! این یک مزیت برای رئیس فدراسیون است.»
در ادامه فردوسیپور ضمن تایید رویه دادکان عنوان کرد: «من هم قبول دارم که آقای شفق نباید دنبال آقای کلمنته میرفت» و دادکان هم در پاسخ گفت: «به این دلیل بود که خودتان هم گفتید اگر این اتفاقات نمیافتاد، حالا حالا رئییس بودیم اما دیگر داشت شخصیتمان زیر سوال میرفت و به همین خاطر تشخیص دادیم برویم و در جام جهانی هم حکممان لغو شد و در سن پنجاه سالگی هم بازنشستهمان کردند.»
کفاشیان: جذابیت فوتبال هم به همین است!
پس از این بخش دوم صحبتهای کفاشیان رئیس فعلی فدراسیون پخش شد که از کفاشیان پرسیده میشود در کنار عدم استقلال مالی، عدم استقلال تصمیمگیری وجود دارد که مثلاً در خصوص انتخاب سرمربی تیم ملی و به خصوص تیم ملی بزرگسالان شاهدش بودهایم که کفاشیان عنوان میکند: «چون ضابطه مشخصی نداریم، باعث میشود مشورتهای مختلفی شود! اینجا هم چیزی به نام محرمانه و سری نداریم و امروز که در فکر من است، فکر من است اما فردا من به شما مطلبی بگویم، متاسفانه به سرعت به بیرون درز میکند. برای همین صبر و حوصله رسانهها کم است و ما تازه آمده بودیم فدراسیون، گفتیم باید چه کار کنیم! گفتند هیچ کار نکنید، فقط مربی انتخاب کنید! بعد دیدیم آقای X از هر طریقی رفت آلمان و این آقا آمد. ببینید، ضابله وقتی نباید، همین طور است و یک ماه وقت بنده را گرفت و چون ضابطه نداشتیم و سلیقهای انتخاب کردیم. این واقعیتی است!»
وی در پاسخ به این پرسش که پس تمامی سرمربیان را در جمع بندی مشورتها خودتان انتخاب کردید و خودتان نیز عزل کردید، گفت: «عزل یک زیاد نکردیم! آقای دایی یک شرایط خاصی پیش آمد که انجام شد اما باز هم من به این عزل اعتقاد نداشتم! یک مربی از کی زمانی تا یک زمانی جلو برود.» با این تفاسیر باید پرسید چطور کارهایی که رئیس فدراسیون هم اعتقاد نداشته، اتفاق افتاده است؟!
کفاشیان در خصوص این موضوع که خود رد کمیته ملی المپیک عنوان میکرد، مربی خارجی گزینه بهتری است اما در حال حاضر از مربی ایرانی استفاده میکند، اظهار داشت: «یک زمانی مربی خوب امکان جذبش نیست و مثلاً شاید سالی چهار میلیون دلار میخواهد که نداریم بدهیم و هم اون شرایط و ابزارهایی که میخواهد نمیتوانیم در ایران مهیا کنیم.» و همچنین در خصوص مصاحبههای متعدد مسئولان فدراسیون گفت: «به هر حال این سوال و جوابها هست و جذابیت فوتبال هم به همین است!»
این سه را روی قبرم بنویسید
در ادامه مجدداً بخش پایانی برنامه در استودیو پیگیری شد و فردوسیپور پیگیری بحث را با عنوان در خدمت رئیس سابق فوتبال که اخراج شدهاند، آغاز کرد که دادکان در این باره گفت: «من اخراج شدم و به این اخراج شدنم افتخار میکنم. من سه افتخار داشتم. یکی دریافت نشان لیاقت و مدیریت از آقای خاتمی، دیگری بردن تیم ملی به جام جهانی و آخری اخراج از فدراسیون فوتبال توسط علی آبادی. به خانوادهام هم گفتهام اگر پس از صد و بیست سال رفتم و خواستند روی سنگ قبرم چیزی بنویسند، این سه را بنویسند.»
وی پس از این خطاب به فردوسیپور گفت: «زمانی که به پرتغال با آن شرایط باختیم، مسئولان سازمان ورزش از مردم عذرخواهی کردند. حال که به قطر و بحرین میبازیم، عذرخواهی نمیکنند. اینها باید هر روز بیایند و عذرخواهی کنند اما چرا نمیکنند؟ زمان ما شرافت و حیثیت ملی زیر سوال رفت، امروز زیر سوال نمیرود؟ همانگونه که پیشبینی کردم، گفتید یک ساعت وقت داشتید حالا گفتید یک ربع وقت داریم!»
خروجی فوتبال چهارصد میلیاردی چیست؟
دادکان سپس سراغ لیگهای فوتبال رفت و عنوان کرد: «فوتبالی که سالیانه سیصد تا چهارصد میلیارد تومان در آن هزینه میشود، خروجیاش چیست؟ هیچ. این حرف ضدنظام و ضددولت است؟ شما بخش سوم سوال را گذاشتهاید، خداحافظی بازیکنان؛ چه کسی این را میگوید؟ الان 9 تا از بازیکنان جام جهانی در تیم ملی مقابل سنگاپور بازی میکند. شجاعی، تیموریان، زندی، معدنچی، نکونام، کعبی، نصرتی، طالبلو هستند و در زمان قلعهنویی همان محمد نصرتی به دفاع چپ رفت. این کارشناسانی که ناکارشناسی میكنند و ناحق گفتند، آمدند بگویند همان تیم برانکو بود؟ هیچکس نگفت ولی زمان ما میکوبیدند که چرا نصرتی دفاع چپ است. آن موقع از بیرون شرایط را فراهم میکردند که مطبوعات مجموعه ما را بکوبند. یکی از جوانانی که در سازمان ورزش کار میکرد و حالت تخاصم نسبت به بنده داشت، هفته پیش مصاحبهای کرد و گفت از بالا دستور داشتم که دادکان را بکوبم که تیتر اول یک روزنامه است. من آنروز که مطلب اون جوان را خواندم گذشت کردم و او هم اگر به دل گرفته، گذشت کند.»
قطبی دیگر محبوب نیست
وی در خصوص سرمربیان تیم ملی و قطبی نیز عنوان کرد: «آقای افشین قطبی برای من و مردم به خاطر اینکه خارج از کشور بوده و آمده و همکاری میکند، قابل احترام است ولی آقای قطبی را بر حسب تواناییهایش آوردیم؟ چرا هیچ موقع کسی در این مورد جوابی نمیدهد؟ نه، افشین قطبی را آوردیم تا محبوبتی که داشت تمام شود و بازگردد. افشین قطبی دیگر محبوبیت ندارد. آقای کفاشیان، تاج و قطبی همین کانال شما و چهار کانال دیگر آمدند و بازی مقدونیه و قبلش را خواستند که مردم حضور پیدا کنند و گفتند به خاطر ما و فوتبال کشور بیایید تشویق کنید اما 300 نفر رفتند. آن مردم کجا هستند؟ فکر میکنید جوانان استادیوم نیایند کجا میروند؟ خودمان گزک دادیم. بازی ایران و کره، ایران و ژاپن، صد و پنجاه هزار نفر به ورزشگاه میآمدند.»
فردوسیپور در پاسخ عنوان کرد، آن جام جهانی بود و دادکان پاسخی دندان شکن داد: «به جام جهانی ربط ندارد. مردم دیگر فوتبال را دوست ندارند. جمعیت تهران زمانی که من بازیکن پرسپولیس بودم، یک میلیون نفر بوده و سی الی چهل هزار هزار نفر به استادیوم میآمده است اما الان جمعیت تهران 16 میلیون شده و 10 هزار نفر برای این فوتبال به ورزشگاه میآید. این تیم ملی است؟ شما غذا میخورید که از غذا خوردن لذت ببرید و شما فقط برای برد و باخت بازی را نگاه نمیکنید و فوتبال زیبا با هزینه 400 میلیون قابل مشاهده نیست! دو تیم اصفهانی در حال حاضر خوب بازی میکنند که تیم سپاهان دارای شرایط تاکتیکی و خلاقیت خود و تیم ذوب آهن تنها دارای شرایط تاکتیکی خوب است. چرا سایر تیمهای نمیتوانند، خوب فوتبال بازی کنند؟ تا نیمفصل 12 مربی از 18 مربی برکنار شدند؟»
به علی دایی گفتم، تو طمعهای
سپس مجری از دایی پرسید که دادکان گفت: «برای علی دایی زود بود. من خودم را در حدی نمیبینم که علی دایی از من اجازه بگیرد و من علی دایی را دوست دارم به خاطر یک سری قداستهایی که در کارش دیدم. همین طور حسین فرکی و... . وقتی من رفتم، اینها را هیچ تیمی نبردند، چون دادکانیست هستند و از من حمایت و طرفداری میکنند. دیگر نمیگویند، توانایی دارد یا نه. هفته پیش گفتند به فلان تیم شهرستان بیا و قرارداد هم آماده شده و به عاشورا و تاسوعا خرده و بعد از عاشورا و تاسوعا گفتهاند، این را نبرید و یکی دیگر را بیاورید. این ظلم است.»
وی افزود: «علی دایی وقتی خواست تیم ملی برود، به من زنگ زد و گفتم علی جان تو بروی، افتخار من است که خیلیها هم فکر میکردند من ساپورت کردم. فقط یک روز نگویی به من درست گفتی؛ تو طعمهای و میخواهند پشت تو پنهان شوند و اتفاقاتی افتاد گردنت بیاندازند. بدان ببازی کسی از تو دفاع نمیکند و من نیستم که پای برانکو ایستادم. خدا شاهد است که شب آن روز به علی دایی گفتم بگویید حکمش لغو شد و صبح به من زنگ زد و گفت نه. وقتی فهمید حکمش لغو شده، به من زنگ زد و گفت همه انهایی که گفتی درست است. من به هیات مدیرهاش گفتم این دور را بدهید قلعهنویی و دادند و در استقلال موفق شد و همین امیر قلعهنویی که کارش را قبول دارم گفتند، سرمربی تیم ملی به من زنگ زد و گفتم خدا شاهد است برای اینکه طرفداراهای استقلال را همراه تیم ملی کنند، تو را انتخاب میکنند و میبیتی که در آینده کنارت میگذارند. آقای قطبی هم به خاطر محبوبیتی بود که برای خودش درست کرده بود و امروز هم دنبال این هستند که صبح به او بگویند، خداحافظ در حالی که آن کسی باید خداحافظی کند که قطبی را آورد.»
چرا زمان من را با الان یکی میکنید؟
در ادامه فردوسیپور پرسید که قبول دارید، اخراجها، انتصابها و انتخابهای اخیر سیاسی بود که دادکان ضمن تایید، اظهار نمود: «در آوردن قطبی فدراسیون فوتبال هیچ نقشی ندارد.» که فردوسیپور تصریح کرد: «علی دایی را هم فدراسیون نیاورد» تا صدای دادکان بالا برود: «پس چرا زمان من را با الان یکی میکنید؟ چه کسی جرات داشت به من بگوید این برود و آن بیاید؟ راجع به هاشمیان در شبکه یک دو کارشناس آوردند که چرا آقای دادکان دنبال وحید هاشمیان میرود و من هم در همان برنامه مصاحبه کردم و گفتم من حاضر غرورم شکسته شود اما غرور ملی شکسته نشود. خداداد را هم من به برانکو گفتم استفاده کن و چه اشکالی دارد که حضور داشته باشد؟ یعنی کسی به من فشار بیاورد که برانکو را بیاوریم؟»
مصطفوی: در مملکتی که این همه فوتبالی دارد، همه را سلب صلاحیت میکنند
در ادامه گفتههای داریوش مصطفوی که در دوره کمیته انتقالی، دبیرکل فدراسیون بود و در درگیری با صفایی فراهانی استعفاء داد، پخش شد که وضعیت فوتبال را ابتداً نشات گرفته از انتخابات غیردموکراتیک و انتخاب راس هرم ضعیف خواند و تاکید کرد: «فوتبال ایران را به لحاظ چارت اداری و برنامهریزی بسیار ضعیف است و علتش این است که رئیس فدراسیونی که تیم را به جام جهانی برد، عوضش میکنند، چه توقعی دارید این وضعیت تثبیت شود؟ در مملکتی که این همه فوتبالی دارد، همه را سلب صلاحیت میکنند و در آخر یک نفر توسط خود رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب میشود و وقتی رئیس فدراسیون فوتبالی نباشد و با مجامع داخلی و بینالمللی نباشد، چه توقعی میرود؟ فیفا توصیه کرده از پایینترین سطح تا بالاترین سطح کارمندان فوتبال از جامعه این رشته باشد. اینکه میگویند رنکنیگ مهم نیست، باید پرسید اگر مهم نیست، چرا یک دپارتمانی در فیفا مخصوص این کار تشکیل شده و فعالیت دارد؟»
بگو حقیقتاً تو 40 میلیون هم میارزی؟!
با بازگشت به استودیو و طرح موضوع فوتبال پاک، دادکان ضمن بیان این طملب که هیچکش علناً در مقابل فوتبال پاک مخالفتش را اعلام نمیکند، گفت: «چه عواملی باعث میشود، فوتبال پاک نابود شود؟ در درجه اول پول است. مربی که 25 سال مربیگری کرده و 20 میلیون نگرفته، 400 میلیون میگیرد. فوتبال ناپاک تنها برای بازیکن، داور یا خبرنگار است و برای مربی نیست؟ در این مملکت 400 میلیون به مربی پولی میدهند که برای سیستان و بلوچستان است. هرکدام از این مربیان را آوردید، بپرسید این سه سال روی هم چقدر گرفتید.» که فردوسیپور رقم حدودی کی میلیارد تومان را میگوید.
رئیس سابق فدراسیون فوتبال دوباره سررشته کلام را به دست گرفت و اظهار داشت: «واقعاً پروفسور سمیعی جراح برجسته مغز، در سه سال یک میلیارد در میآورد؟ چه پولی به مربی میدهیم؟ دوازده تن از آنها در نیم فصل برکنار میشوند و دوباره به یک تیم دیگر میرود و سیصد و چهارصد میلیون میگیرد. از کسی که دم از فوتبال اک میزند، بپرسید سالی چقدر میگیرد و اگر گفت سالی 350 میلیون، بگو حقیقتاً تو 40 میلیون هم میارزی؟! این فوتبال پاک است؟ مربی بگیرد، بازیکن نگیرد؟ مربی بگیرد، خبرنگار نگیرد؟ همه اینها مثل یک زنجیر به هم متصل است. بیایید به دادش برسیم. من به آقای فرکی 13 میلیون دادم، به همین آقای محمد مایلیکهن 12 میلیون دادم. چطور حقوقها 300 تا 400 میلیون شده است؟ 15 میلیارد میدهیم به فدراسیون فوتبال؛ چرا کسی به من نداد که فوتبال را بچرخانم؟»
وی در خصوص صنعت نفت و ماجرایی که به شدن بر اختلافش با رئیس سابق ورزش افزود، گفت: «هرکاری کردند، گفتم نمیگذارم صنعت نفت بیاید بالا و همین آقای داریوش مصطفوی، تیم را بالا آورد و نتیجهاش این شد که یک سال ده میلیارد هزینه کردند و مجدداً به لیگ دسته یک سقوط کردند. یک مربی اخراج میکنند و فردا یک مربی میآورند وسیصد میلیون میدهند. پرسپولیس در یک فصل سه مربی میآورد و یک میلیارد میدهد. این پولها از کجا میآید؟ امروز بحث کارشناسی ورزش میشود و مدیر استقلال میگوید، بحث کارشناسی ورزش ضعیف است و من هم میپذیرم اما آیا باید کارشناسی ورزش را شما انجام بدهید؟ شما ما ورزش نیستید و اجازه دهید قهرمانان بیایند و بچرخانند.»
نیاییم سر درختان خودمان را بزنیم
پیشکسوت فوتبال کشورمان خاطرنشان کرد: «چرا یک قهرمان و پیشکسوت نباید مدیر باشگاه باشد. پیشکسوتان باید بروند در خانه بنشینند و سکته کنند و بدویم زیر تابوتش عکس بیاندازیم. پیشکسوت مریض میشود مشاور میشود، سکته میکند برایش حقوق میگذارند. چرا زنده است، کاری نمیکنید؟» و در ادامه اشعاری خواند که فردوسیپور عنوان کرد شما هم یک پا غلام پیروانی هستید و دادکان پاسخ داد: «من غلام پیروانی نیستم اما اینها رو که میگم تفریح برایم نیست و یک معلم با 32 سال سابقه هستم که دو سوم عمرم رفته و دلم برای جامعه جوانم میسوزد و میتپد. یک چیزی از پیروانی گفتی، چون اهل شیراز است، این را بگویم که یکی از مسئولان قبل از انقلاب به شیراز رفته بوده است و میبیند تمامی درختان دور باغ زند شیراز را کوتاه کردند. شهردار را میخواهد و میپرسد چرا چنین کردید و پاسخ میشوند برای اینکه مجسمه دیده شود و میگوید این شهردار را برکنار کنید. میگویند چرا. میگوید میتوانست یک متر سنگ من بروم بالا، نه اینکه سر این همه درخت را بزند. نیاییم سر درختان خودمان را بزنیم که جونان با استعدادی در این کشور هستند. بیاییم به اینها دور بدهیم. من پنجاه سال کار کردم و جامعه خودش میفهمد که خدمت کردم یا نکردم.»
دادکان با این گفتهها، عملاً گرفتن مسئولیت را بوسید و کنار گذاشت و البته با شجاعتی که در بیان واقعیات از خود به نمایش گذاشت بر اعتبار و محبوبیتش نزد مردم افزود؛ مردمی که مردی عصبانی از حملات به واسطه شکست تیم ملی را در ذهن داشتند و این چهره از جام جهانی برایشان باقی مانده بود، در این برنامه که حکم اعاده حیثیت برای او و محاکمه مقصران پیدا و پنهان نابودی فوتبال ایران را داشت با چهرهای دیگر روبرو شدند تا اصلاحطلبها او را از آن خود بخوانند و راستهای سنتی نیز ریشههای پسر حاج مصطفی را از خود بدانند و او با گفتارش که به واسطه صداقت بر دل مخاطب عام و خاص نشست، ماندگارتر از قبل شود.