اشتباه نکنید، ما به پشتوانه قهرمانی در دورههای قبلی از کروش قهرمانی نمیخواهیم، ما به مربی حرفهای پول دادهایم و حالا توقع داریم همین دستمزد چشمگیر برای قهرمانی کافی باشد، غافل از اینکه قهرمانی «ابزار» و امکانات هم میخواهد.
آخرین قهرمانی ما تقریباً به دورهای برمیگردد که فوتبال را با کاموا و چرم (!) به جای توپ بازی میکردند... از شوخی گذشته بعد از هتتریک قهرمانیمان در آسیا که سال 1976 تکمیل شد، هرگز حتی به فینال جام ملتها هم نرسیدیم... در 9 دوره اخیر سهم ما فقط 3 نشان برنز و مقام سومی بوده که در جام ملتهای 1988 قطر با زندهیاد استاد پرویز دهداری، در 1996 امارات با محمد مایلیکهن و در 2004 چین با برانکو به دست آمد اما حالا چه شده که تصور میکنیم باید قهرمان آسیا شویم؟! در تیممان 10 تا علی دایی و یک عابدزاده داریم؟! خداداد عزیزی جدید از مادر زاییده شده است؟! جادوگرتر از علی کریمی ستاره تیممان است؟! تیممان را با لژیونرهای بینالمللی بستهایم؟! یا بقیه رقبا دلشان برای ما سوخته و میخواهند این بار را اجازه بدهند ایران قهرمان شود؟! واقعیتش این است که پشت توقع ما هیچ یک از این دلایل نیست، ما پول خوب دادهایم و حالا توقع جام داریم و یک نفر هم نیست بگوید قهرمانی با کدام بازی تدارکاتی؟! با کدام ستاره؟! با کدام لژیونر؟! با کدام ابزار و امکانات؟!
این درست که فدراسیون فوتبال هر چه کروش خواسته - بعد از هزار بار داد و هوار، دعوا، کنفرانس، تهدید و... - چند درصدش را برای او فراهم کرده تا صدایش درنیاید اما آیا این نیمچه امکانات و ابزار برای قهرمانی کافی است؟! بله که کافی است... حتماً کافی است... گفتیم که پول دادهایم و حالا جام میخواهیم!
هنر نزد ایرانیان است و بس
نمیخواهیم در فضای عمومی فوتبال بذر ناامیدی بپاشیم اما توقع قهرمانی داشتن از این تیم ملی در حضور استرالیای میزبان، ژاپن مدعی و کره جنوبی حرفهای مثل این است که از پراید توقع داشته باشید اندازه مینیبوس مسافر بزند... البته در این شک نداریم که هنر نزد ایرانیان است و بس... ما مرد روزهای سختیم و فقط کافی است خودمان را باور داشته باشیم... همیشه در سختترین شرایط دست به کارهای بزرگ زدهایم. این را آسیا که چه عرض کنیم، دنیا هم باور کرده است. همین چند سال پیش که از بازی سخت ملبورن، حماسه ساختیم و به جام جهانی 1998 فرانسه صعود کردیم، چه کسی تصورش را میکرد؟! ما هنوز همان هستیم...