1)علی دایی این روزها دوباره سوار بر موجی از محبوبیت شده است. مردم ما آنقدر احساساتی هستند که کسب قهرمانی در جام حذفی توسط پرسپولیس، حتی بدون یک گل زده به تیمهای لیگ برتری را مستوجب واریز بیش از نیمی از آرای خودشان به حساب شهریار دانستهاند تا علی دایی، مرد پرفراز و نشیب افکار عمومی، به واسطه کامیابی در مسابقات «حذفی»، بهترین مربی «لیگ برتر» شناخته شود! دایی دوباره مقبول جماعت ایرانی شده؛ آنقدر که رسانه به اصطلاح ملی، بیش از 45 دقیقه فرصت در اختیار او قرار میدهد تا از همه اسرار دوران اوج و افولش پردهبرداری کند. حالا شهریار که در فصل بد پرسپولیسیها برایشان پیروزی در داربی، یک قهرمانی و یک جشن باشکوه 120 هزار نفری به ارمغان آورده، پایههای جایگاه اجتماعیاش را یک مرتبه دیگر ستبر و استوار میبیند و با همین پشتوانه، از آیندههای روشن سخن میگوید؛ از قهرمانی احتمالی در ایران و حتی آسیا...!
2) حتما لازم نبود عادل فردوسیپور در آخرین نودش شهادت بدهد تا مردم بدانند این علی دایی، با علی دایی یک سال پیش تفاوتهای بیشماری پیدا کرده است. پیشتر خیلیها متوجه این شده بودند که کاپیتان سالهای نه چندان دور تیم ملی، پس از سکوت 9 ماههاش دچار تحولات چشمگیری شده و سعی کرده در اخلاق و رفتارش، شیوهای تازه را در پیش بگیرد. این، آن چیزی است که حتی خود شهریار هم دوست دارد در محافل ورزشی و رسانهای در موردش صحبت شود و همه به دگرگونیهای مثبت شخصیتی او اشاره کنند. بله؛ دایی دیگر فریاد نمیزند، کمتر عصبی میشود و حتی عادت به «عذرخواهی» هم پیدا کرده! همه اینها را میشود قبول کرد و حتی امیدواریم در مورد شهریار، استمرار هم داشته باشند. با این وجود، ظاهرا هنوز یکی از اشکالات بزرگ رفتاری سرمربی سرخپوشان باقی مانده و برخلاف آنچه میپندارد، کماکان بر طرف نشده است. دایی که در نقد رفتار دو سال قبل خودش اعتراف میکند «آن زمان مدیرانی را که میخواستم با آنها کار کنم، نمیشناختم»، حالا انگار دوباره در همان مسیر موهوم گام برمیدارد. این را آنجا میفهمیم که در ستایش حبیب کاشانی، همه مرزها را در هم میشکند و چنان مراتب شیفتگیاش به سرپرست پرسپولیس را رسانهای میکند که مخاطبانش را به تردید میاندازد؛ یعنی واقعا این آقای گل تاریخ فوتبال جهان است که چنین متواضعانه مقابل یک مدیر البته موفق، زانوی ادب زده؟!
3)علی دایی برای فوتبال ایران کاراکتر کوچکی نیست. او آنقدر در این فوتبال ارج و قرب دارد که هزار نفر دیگر میتوانند از کنارش صاحب اعتبار شوند. شماره 10 سرطلایی سرخپوشان در دهه 70، بازیکن بزرگی بود و حتی اگر اشکالات تاکتیکی فراوانی متوجه تجربیات مربیگریاش باشد، او در همین حوزه هم توانسته تاکنون دو عنوان قهرمانی برای سایپا و پرسپولیس به ارمغان بیاورد. با این شرح حقیقتا زیبنده علی دایی نیست که اینطور خاشعانه مقابل شخصیتی هر چند مقبول مثل حبیب کاشانی که از کل تجربه فوتبالیاش هنوز سه سال هم نگذشته کرنش کند و بالاترین احترامش را با انواع و اقسام الفاظ سنگین و رنگین به پای او بریزد. شاید این نوعی غلو شده از رابطه مرید و مرادی، نه شایسته علی دایی بزرگ، که سزاوار آدمی مثل افشین قطبی باشد که نه رزومهاش روشن است، نه توانمندیهایش ثابت شده و نه اصولا کسی میداند چطور از سر مربیگری یک تیم دانشگاهی بانوان در آمریکا، به هدایت تیم ملی ایران ارتقای درجه پیدا کرد! اگر این ادبیات غلوآمیز در مدح و ثنای کاشانی را حضرت آقای امپراتور باب کرد، او حق داشت چون اساسا غیر از حاج حبیب،هیچ مدیر دیگری نمیتوانست چنین عنصری را با آن کارنامه مبهم وارد فوتبال ایران کند و نیمکت پرهوادارترین تیم مملکت را به او بسپارد و با توان مدیریتی خود، یک پوئن بزرگ در پرونده یک آنالیزور ثبت کند که همان بلای جان فوتبال یک مملکت شود. علی دایی اما چه میگوید؟ آیا باید باور کنیم پر ابهتترین پرسوناژ تاریخ فوتبال ما صرفا به این خاطر که کاشانی او را به دنیای مربیگری بازگردانده، اینچنین «ذوب در حاج حبیب» شده است.
نه شهریار جان؛ این مختصات، مخصوص شخصیت تو نیست، هر چقدر کاشانی قابل احترام و محبوب دل اکثر هواداران پرسپولیس باشد و ریشه بسیاری از فسادها را در این تیم خشکانده باشد.
4) دوست داریم دست کم دایی متحول شده و تجربه اندوخته باشد . دایی بهتر است به جای آنکه یک «کاشانی چی» دو آتشه باشد و با همه وجود به این موضوع مباهات کند، به عنوان یک قهرمان ملی با همه وجودش پرسپولیسی باشد حالا چه حاج حبیب در این تیم بماند یا بخواهد در جایگاه دیگری به این مملکت و مردمش خدمت کند.