وقتی سیاوش اکبرپور و حسین کاظمی توانستند دروازه الشباب را در نیمه اول باز کنند و تیمشان را پیش بیندازند تصور میکردند به محض ورود به رختکن با تشکر و سپاسگزاری مرفاوی روبرو خواهند شد اما مرفاوی هرگز این کار را نکرد! صمد وقتی خیالش راحت شد همه بازیکنان وارد رختکن شدند در را بست و بعد از اینکه از بازیکنانش تشکر کرد گفت: «خیلی خوب بود، خیلی خوب. اما از شما خواهش میکنم دفاع را رها نکنید.» بعد رو به سیاوش و حسین کاظمی کرد و به حرفهایش ادامه داد: «بچهها دستتان درد نکند اما به شما التماس میکنم نیمه دوم دفاع را تنها نگذارید. هرچه بازی رو به پایان برود بدنهایمان بیشتر تحلیل میرود پس باید به خط دفاع و دیگر هافبکها کمک کنید. نمیخواهم در خط حمله باشید. همان وظایفی که بر دوشتان گذاشتم را انجام بدهید.» صمد منتظر بود تایید خواستههایش را از زبان این دو بشنود یا حداقل با ایما و اشاره به او بفهمانند که حرفهایتان را فهمیدیم اما سیاوش و حسین کاظمی هیچ عکسالعملی نشان ندادند! صمد نگاهی به آنها کرد و حرفهایش را اینگونه ادامه داد: «نمیخواهم این برد را از دست بدهیم. یک مهاجم برای ما کافی است.» حرفهای صمد که تمام شد بازیکنان دقایقی استراحت کردند و با خوردن چند لیوان نوشیدنی آماده شدند تا دوباره به میدان بروند. صمد تصور میکرد بازیکنانش همان چیزهایی را که او خواسته در نیمه دوم پیاده کرده و برد تیمشان را قطعی خواهند کرد اما به محض آنکه بازی شروع شد اتفاقات تازهای رخ داد. دقیقه 47 تارک ناگهان از جناح چپ استقلال گریخت و توپ را به قعر دروازه کوبید. این آغاز سناریوی غمگین شکست استقلال بود. صمد کنار زمین فریاد میزد اما کاری از دست بازیکنانش برنمیآمد. گل از جناح چپ جایی که محسن یوسفی بازی میکرد و سیاوش اکبرپور کمی جلوتر از او جولان میداد، به ثمر رسید. انگار سعودیها منفذهای دفاعی استقلال را پیدا کرده بودند. اغلب حملات آنها از جناح چپ انجام میشد و آنها نیمنگاهی هم به جناح راست داشتند؛ جایی که پژمان منتظری بازی میکرد. زمانی که او جلو میکشید فضای لازم در اختیار هافبکها و مهاجمان حریف قرار میگرفت. بازی دقیقا برخلاف خواستههای مرفاوی پیش میرفت تا در نهایت گل سوم الشباب هم رقم بخورد، گلی که تفاوت آنچنانی با گل دوم آنها نداشت. این گل هم از جناح چپ طراحی شد و سرانجام روی غفلت مدافعان به ثمر رسید. بازی رو به پایان بود و از دست مرفاوی هم کاری برنمیآمد، او فقط مترصد پایان بازی بود تا به قول خودش یقه بزرگترهای تیم را بگیرد. پس از فرهاد مجیدی حالا نوبت سیاوش و حسین کاظمی بود. آنها گلزنان استقلال در بازی سه شنبه شب بودند اما صمد از بازیشان راضی نبود. به مجرد آنکه با آنها رخ در رخ شد گفت: «مگر نگفتم دفاع را رها نکنید؟ مگر التماس نکردم دفاع را خالی نگذارید، مگر نگفتم؟ آقای کاظمی چرا این قدر نفوذ کردی، آقاسیاوش چرا به یوسفی کمک نکردی؟»
چهره صمد از ناراحتی سرخ شده بود. او نمیدانست به چه کسی اعتراض کند. وقتی پژمان منتظری را دید یقه او را هم گرفت: «آخر آقاپسر مگر نگفتم این قدر جلو نرو. تو را چه به نفوذ کردن! باید به وظایف دفاعیات عمل میکردی.»
***
صمد دیگر نمیتوانست چیزی بگوید اما به نظر میرسد کمکاری برخی بازیکنان در آینده تصمیمهای تازهای را از سوی کادر فنی باعث بشود. شاید صمد کمکاری این بازیکنان را طور دیگری تعبیر کند و شاید کار به کمیته انضباطی باشگاه استقلال هم کشیده شود.