بازیکنان یکی، یکی رستوران هتل را ترک میکنند و راهی اتاقهایشان میشوند. صمد تاکید بسیاری داشت تا شاگردانش غذا را به اندازه میل کنند و بیشتر از میوه و مایعات تناول کنند. او به دقت رفتار بازیکنان را سر میز شام زیر نظر داشت. هر از گاهی به بازیکنان نگاه میکرد و بعد نگاهی به ساعتش میانداخت. بازیکنان باید سرموقع به رختخواب بروند تا صبح سرحال و قبراق از خواب بلند بشوند. وقتی همه بازیکنان رستوران را ترک میکنند و راهی اتاقهایشان میشوند خیال آقاصمد راحت میشود. آخرین توصیه را هم میکند: «قبل از ساعت 11 شب بخوابید» و بعد راهی اتاقش میشود. سرش را پایین انداخته و به موکت قرمز رنگ کف راهروهای هتل نگاه میکند. به محض آنکه وارد اتاقش میشود فیلم بازیهای الاهلی را از روی میز برمیدارد و داخل CD خوان میگذارد. او میداند که فردا (دیروز) چه بازی دشواری پیشرو دارد. برای همین نمیتواند لحظهای چشم برهم گذاشته و استراحت کند. فیلم بازی رفت در عربستان را به دقت نگاه میکند. همان بازی معروف که منجر به پیروزی تیمش در اولین گام آسیایی شد. او تحلیل درستی از آن بازی دارد: «ما تاکتیک مناسبی برای آن بازی داشتیم. ابتدا کنترل بازی و بعد نزدیکشدن به دروازه حریف.» صمد از آن بازی درسهای بسیاری گرفته است، به خصوص در خط دفاع که تیمش روز پرفروغی داشت. همهاش در این فکر فرو رفته است که آیا شاگردانش میتوانند در بازی فردا (دیروز) هم در خط دفاع موفق باشند. در همین حین یادی از خط حمله میکند. وقتی صحنه گلهای فرهاد را در بازی رفت میبیند امیدوار میشود. از خودش میپرسد آیا در این بازی هم فرهاد دروازه الاهلی را باز میکند؟ وقتی بازی رفت را به دقت نگاه میکند بیشتر امیدهایش افزایش مییابد. برای همین دوباره، سه باره و بارها و بارها! فیلم بازی را نگاه میکند. با خودش فکر میکند که صبح فردا (صبح دیروز) و ساعاتی قبل از بازی چه نکاتی را به بازیکنانش بگوید. صمد میداند که این بازی برایش حکم مرگ و زندگی را دارد. نمیتواند روی بازی آخر در امارات حساب کند. برای همین باید کار را در تهران یکسره کند و به عنوان تیم اول گروه صعود کند. همین افکار است که خواب را از چشمان سرمربی استقلال ربوده است. صمد نمیتواند بخوابد... او تا پاسی از شب بیدار ماند و بازیهای الاهلی را تماشا کرد تا شاید نکته تازهای را بیابد و صبح بازی به بازیکنانش بگوید...