باید تأکید کرد که مشکلات امروز پرسپولیس با قطبى هم به سازمان تربیت بدنى بازمى گردد و ریشه هایش را باید در خاک این ارگان جستجو کرد! فلاش بکى داشته باشید به چند ماه پیش که کاشانى از پرسپولیس رفت و پس از این رفتن تلاش وسیعى آغاز شد براى آنکه به همه ثابت شود که بود و نبود کاشانى در پرسپولیس فرقى ندارد و موافقت با استعفا (بخوانید برکنارى) کاشانى لطمه اى به این تیم مردمى نزده است! آن روزها داریوش مصطفوى از سازمان حکم گرفت و در نهایت مدیرعامل پرسپولیس شد اما در پى این حکم تلاش وسیعى آغاز شد براى بازگرداندن قطبى جهت اثبات فرضیه سازمان مبنى بر ضعف کاشانى! در این مقال البته سعى نداریم از حبیب کاشانى دفاع کنیم بلکه مى خواهیم در مورد قراردادى صحبت کنیم که بعدها به قرارداد «ترکمنچاى» تشبیه شد و در این قرارداد آوانس هاى مختلفى به افشین قطبى دادند و به عبارتى آنقدر ناز کشیدند تا آقاى قطبى که دیگر دلش نمى خواست در ایران باشد، دوباره پشت سکان هدایت کشتى طوفان زاده پرسپولیس قرار بگیرد و با این کار البته کاشانى کیش و مات شود!آن تلاش وسیع و آن منت کشى و ناز خریدن از افشین قطبى البته امروز یقه سرخ ها را گرفته و آنها را رها نمى کند که نمى کند! قطبى دلش با پرسپولیس نیست و نمى خواهد در ایران بماند که اگر مى خواست و مثل پارسال صداى تپش قلب او را مى شنیدیم که با هر ضربه جام قهرمانى را طلب مى کرد، امروز به بهانه هاى واهى و البته غلط در هفته چهارم، دم از استعفاء و رفتن و نماندن نمى زد و از واژه هاى انگلیسى خاص براى تخطئه شخصیت دیگران استفاده نمى کرد و بازگشت به ایران را «دیوانگى» نمى خواند! نمى گوییم و اصلاً تأکید نداریم که اینجا در ایران همه چیز صحیح است و قطبى غلط مى گوید! نه؟ مدیریت ها، درآمدها، مخارج و... در ایران آنقدر غلط و اشتباه هست که بهانه به دست قطبى بدهد اما در پایان هفته چهارم هیچ اتفاق خاصى براى قطبى رخ نداده بود که او اینگونه حرف بزند و آنگونه دم از رفتن! سال گذشته برخى حتى با پاره آجر به دنبال قطبى افتادند تا او را بزنند اما در همان شرایط هم افشین حرف از رفتن نمى زد و حتى وقتى با خواسته هاى به حق او مبنى بر کنار گذاشتن مرزبان از کادر فنى مخالفت مى شد، هم مى ماند و با تمام وجود به جام حمله مى کرد اما امسال آنقدر ناز او را کشیده اند و آنقدر رقم قراردادش را بالا برده اند و آنقدر با مرخصى هایش موافقت کرده اند که قطبى با منت به پرسپولیس آمده و به همین دلیل هم با خودش درگیر است که چرا آمده و حالا چرا باید بماند! قطبى دلش اینجا نیست! به هر دلیلى هم که چنین باشد فرقى در اصل ماجرا ندارد چون مهم اینست که دوست ندارد اینجا باشد که اگر چنین نبود حداقل اول قرارداد بازیکنان و نحوه پول گرفتن آنها را مطالعه مى کرد بعد صداى داد و فریادش در ایران مى پیچید تا آنگونه در جلسه هیأت مدیره دچار تخریب نشود! قطبى انگیزه ندارد! او آمده تا پولش را بگیرد و برود و شاید از همین حالا براى پایان لیگ و اتمام قراردادش لحظه شمارى مى کند و حتى شاید بالاتر از این به دنبال بهانه اى مى گردد تا برود و پشت سرش را هم نگاه نکند! فراموش نکنید که قطبى بیش از ۳ دهه را در کشورهاى دیگر زندگى کرده و با مدیریت ها، فرهنگ ها و روش هاى زندگى ایرانى بیگانه است و این مسأله یک سال تمام او را آزار داده و اگر امروز آمده با وعده و وعیدهاى بزرگ و پول هاى کلان بوده که پا به ایران گذاشته است.در نتیجه باید تأکید کرد که سرخ ها روزهاى سختى با این قطبى خواهند داشت چون کسى که دلش با نماندن است و رفتن قاعدتاً روزگار سختى را براى زیرمجموعه و البته بالادستیهایش رقم مى زند و در نهایت هم موفق نخواهد شد نه خودش و نه مجموعه اش!قطبى با اخلاق است اما نه در شرایطى که دوست داشته باشد به دنبال بهانه اى براى رفتن باشد. این قطبى براى پرسپولیس امپراتور بشو نخواهد بود مگر اینکه همه وجودش را جمع کند و مثل سال گذشته در پرسپولیس آن را خرج کند نه اینکه به داور و مدیر و زمین و زمان بند کند و بعد هم بگوید: «حاضرم همه پولم را پس بدهم و از ایران بروم!»