رفتن رضا احدی، علیرضا منصوریان را در ترکیه غمگین کرده است. چهره محبوب
آبی ها که روزی در ورزشگاه بازی های احدی را می دید، می گوید باید فوتبالی
ها قدر همدیگر را بدانند و به هم کمک کنند. او مرگ احدی را به نوعی یک
هشدار می داند.
آقای منصوریان
چیزی بدتر از این نبود که دیروز صبح همه بیدار شویم و خبر فوت رضا احدی را
بشنویم. البته چند روز خبرهای بدی درباره او بود و در نهایت....
من
به جامعه فوتبال و ورزش ایران رفتن آقا رضا را تسلیت می گویم، علی الخصوص
به استقلالی ها. او تنها یک نیمه در پرسپولیسی بازی می کرد و نمی شود گفت
پرسپولیسی بود. ولی باید رفتن او را به تمام فوتبال ایران تسلیت گفت. از
رضا احدی خیلی چیزها در ذهن دارم. از سال 61 که من به ورزشگاه رفتم و 10،11
سالم بود، بازی های آقا رضا در ورزشگاه دیدم. ما اتفاقا دیروز با یکی از
تیم های شهر هانوفر که در ترکیه اردو داشت بازی کردیم که 4 بر 2 شکست
خوردیم. قبل از بازی و پس از هماهنگی با مربی حریف قرار شد یک دقیقه سکوت
کنیم و همینطور نفت بازوبند مشکلی ببندد. وقتی به آنها گفتم احدی در
بوندسلیگا بازی کرده، سریعا درباره او اطلاعات کافی را به دست آوردند.
درباره این بازی دوستانه حریف می زنید.
بازی
فوق العاده ای بود. زمانی که دو بر یک جلو بودیم، دو پنالتی هم از دست
دادیم. ولی برای من در این مسابقه نتیجه اصلا اهمیتی نداشت و مهم این بود
که بتوانم نقاط ضعف و قوت تیم خودم را پیدا کنم. از عملکرد بازیکن های جوان
خیلی راضی هستم. فوق العاده کار کردند. یکسری ایرادها داشتیم اما در فاز
یک سوم حریف، فوق العاده کار کردیم و موقعیت های خوبی را به دست آوردیم.
جدا از نتیجه از عملکرد بچه ها راضی هستم. یک چیز جالب به شما بگویم. آنها
اطلاعات احدی را کامل داشتند و حتی رزومه اش را در آوردند. همانطور که می
دانید آنها روی بازیکنانی که در لیگ شان بازی کرده اند، بسیار حساس هستند.
وقتی قهرمان می شوند و حتی از دنیا می روند، یادشان می کنند و هرگز آنها را
فراموش نخواهند کرد.
شما خاطره ای از رضا احدی دارید؟ البته دوره تان یکی نبود و ایشان قبل از شما در استقلال بازی می کرد.
خب
بیشترین خاطره کاری ما به زمانی برمی گشت که آقا رضا سرمربی تیم امید و
جوانان استقلال بود. شاگردان خوبی را به فوتبال ایران معرفی کرد. ارتباط
خوبی با آقا رضا داشتیم. آدم خوبی بود. واقعا حیف که الان دیگر بین ما
نیست. خب او 10 سال از من بزرگتر بود و هم دوره به حساب نمی آمدیم. ولی یکی
از بازیکنان آن نسلی است که وقتی به استادیوم می رفتیم به خاطر ران های
کلفتش و آن شوت های دیدنی اش، طرفدارش بودیم. یادم هست وقتی آقا رضا از
آلمان برگشت، فکر کنم در جام حذفی مقابل پرسپولیس با پیراهن استقلال بازی
کرد که بازوبند را هم بسته بود. خیلی هم خوب بازی کرد. تصویری که از او در
ذهنم مانده خیلی مثبت است. وقتی بچه بودم بازی هایش را پیگیری می کردم و
انصافا همیشه در زمین با اخلاق بود و البته با کیفیت.
در
ایران قدر پیشکسوت ها را نمی دانند. شما در این زمینه حرفی دارید؟ فوتبالی
ها که می گویند می ترسیم از این بلا که روزی سرخودمان بیاید...
من
امیدوارم که واقعا پیشکسوت ها را در یابیم. فضا فضای خوبی نیست. اتفاقا با
بچه های تیمم در این باره خیلی حرف زدم. متاسفانه در این دوره زمانه فقط
وقتی قهرمان ملی است زنده است وقتی فوتبالش تمام شود، دیگر کسی یادش نمی
ماند. حتی وقتی شما بخواهید از کسی کمک بگیرید، کسی نیست که علاقه ای به
کمک کردن داشته باشد. متاسفانه این جو در فوتبال ما هست. دور از جان، هر
وقت کسی در فوتبال ما می میرد لقب اسطوره به او می دهند. حتما باید یک نفر
بمیرد تا بشود اسطوره؟!
خب مشکل چیست؟ شما چه توصیه ای دارید؟
بودن چنین فضایی می طلبد که خود فوتبالی ها حواسشان به هم باشد. ما باید هوای هم را داشته باشیم وگرنه کسی هوای ما را نخواهد داشت.