لیونل مسی مصاحبه ای خواندنی و کامل با مجله فور فور تو انجام داده است که در زیر متن کامل آن را می خوانید.
تولد تیاگو
از زمانی که او آمده زندگی ام شدیدا تغییر کرده است. او حالا مهم ترین
چیز زندگی من است. او حالا انگیزه من برای رقابت کردن شده است. همیشه اولین
تماسم با توپ به یاد پسرم است. از زمانی که آمده حس متفاوتی را تجربه کرده
ام. بدون شک این بهترین هدیه ای است که هر کسی می تواند برای زندگی اش
بخواهد. می داند که پدرش کیست و چه می کند؟ نه، واقعا نه. او فقط 2 سال سن
دارد! در دو ماه اخیر او به تازگی شروع کرده با یادگیری حرف زدن. اما وقتی
با او حرف می زنیم می فهمد. این فوق العاده است. اما درباره این که من چه
کسی هستم و چه می کنم چیزی نمی فهمد. همان طور که گفتم او دو سال سن دارد.
در نتیجه نمی تواند به این چیزها فکر کند. همسرم گفت که وقتی او مرا در
تلویزیون می بیند، می شناسد. این برای من حس خوبی است.
در مسیر تمرین
وقتی در ماشینم هستم و به تمرین می روم همیشه صبور و آرام رانندگی می
کنم. از رانندگی لذت می برم. خوب است که قبل از تمرین این زمان را دارم که
رانندگی کنم و ریلکس باشم و با تفکراتم تنها باشم. این ها برای قبل از بازی
هم خوب است. قبل از بازی ها هم همین کار را می کنم، چون کمک می کند که
تمرکزم بالا برود. وقتی در راه هستم مردم مرا می شناسند. خیلی اوقات هم از
روی ماشینم مرا می شناسند. خیلی اوقات هم پیش آمده که وقتی پشت چراغ قرمز
هستم، افرادی که از روی خط عابر رد می شوند و یا ماشین هایی که در کنارم می
ایستند، مرا می بینند و دیدن تعجب کردنشان جالب است. می گویند: اوه، خدای
من، تویی؟!
تمرین
همه ما یک ربع قبل از این که تمرین شروع شود می رسیم. با هم صبحانه می
خوریم و بعد هر کس سر کار خودش می رود تا تمرین شروع شود. بعضی ها برای یک
ربع به باشگاه بدنسازی می روند و بعضی هم فیزیتراپ و روانشناس را می بینند.
مخصوصا اگر مشکلی داشته باشند. معمولا گروهی از ما بیشتر دور هم هستیم.
دور هم یک چای سنتی امریکایی با کافئین زیاد می خوریم. گاهی هم من زودتر به
زمین می روم و روی نمکت می نشینم. همه چیز بستگی به روزمان دارد. گاهی با
هم صحبت می کنیم و گپی می زنیم. این کارهایی است که ما معمولا انجام می
دهیم.
رختکن
هرکس سبک خاص خودش را دارد. هر کس با دیگری متفاوت است. به نظرم من
معمولی هستم. شلوار جین و تی شرت می پوشم. همه ما در رختکن با هم رابطه
خوبی داریم. من رابطه نزدیکی با دنی آلوس دارم و از زمانی که هر دو در تیم
اصلی بارسا بازی می کنیم همین طور بوده ایم. ما سال های زیادی در کنار هم
بوده ایم. هم در درون زمین و هم بیرون آن. روز به روز رابطه مان قوی تر
شده است و توانستیم در زمین بازی هم بیشتر به هم کمک کنیم. یعنی در زمین
بازی هم به خوبی همدیگر را می فهمیم. اما همه ما به عنوان یک ترکیب ترجیح
می دهیم که جمعی کارمان را انجام دهیم. هر کس در بیرون از زمین زمان بندی
خاص خودش را دارد و زمانش را با خانواده اش می گذراند. ما زندگی ها متفاوتی
داریم. بعضی ها بچه دارند و باید آن ها را از مدرسه به خانه ببرند. هر
کاری که مربوط به بچه ها باشد همیشه وقت گیر است. اما من و دنی وقتی
بتوانیم با هم هستیم. ولی هر کس زندگی خودش را دارد.
پیکه، اینیستا، سسک و لاماسیا
نه این که شناختن افرادی برای مدت طولانی مهم ترین موضوع باشد، اما
احساس فوق العاده ای است وقتی خاطرات خوبی با چندین نفر داری، آن ها برای
مدت طولانی. افرادی مانند آندرس اینیستا، سسک فابرگاس و ژرار پیکه. آیا
پیکه شوخ است؟ او همیشه این طور است. اما به محض این که وارد زمین بازی می
شود دوباره جدی می شود. در رختکن او همیشه شوخی می کند و همه از شوخی های
او می گویند. اما من به شما می گویم که در زمان فوتبال اصلا این طور نیست.
او در زمان بازی و فوتبال فقط دو حرف برای زدن دارد: جدیت و کار.
آمادگی روحی برای یک بازی
من مانند همه بازیکنان دیگر برای بازی ها آماده می شوم. بعد از بازی ها
با هم در این باره صحبت می کنیم که چطور بازی کردیم و می توانیم بهتر
باشیم. ما در مدت زمانی کوتاه بازی های زیادی در کنار هم انجام می دهیم. در
نتیجه به نظر من مهم است که در فوتبال همیشه رو به جلو برویم نه عقب. همان
طور که برای تمرینات آماده می شوم برای بازی ها هم آماده می شوم. تشریفات
خاصی در کار نیست. نزدیک ترین لباس به خودم را می پوشم و شروع می کنم. از
آن دسته افرادی نیستم که در رختکن راه بروم، بچرخم و فریاد بزنم. همیشه
ترجیح می دهم صبور باشم و با تفکراتم تنها باشم و به موقعیت هایی که
احتمالا در بازی با آن ها رو به رو می شوم فکر کنم. دوست دارم همه چیز را
تصور کنم. مثلا این که مدافع رو به رویم کیست و چه اتفاقاتی قرار است
بیفتد. البته همیشه در تصوراتت همه چیز به خوبی پیش می رود. اما این کار
همیشه برای من مفید بوده و بارها از آن بهره بردم. بعضی ها می گویند سبک
بازی من ذاتی است. اما خود من مطمئن نیستم که این طور باشد. در زمین با
غریزه ام بازی می کنم. اما همیشه و در هر زمان سعی می کنم بهترین تصمیم را
بگیرم. سعی می کنم که هیچ وقت کاری که حریفم انتظار دارد را انجام ندهم.
استراحت بعد از بازی
بعد از تمرین معمولا به خانه می روم و وقتم را با خانواده ام می گذرانم.
پسرم و نزدیکانم همیشه با من هستند. واقعا من این طور هستم. ورزش دیگری
نمی کنم. فقط آن ها را از تلویزیون نگاه می کنم. همین. گاهی با پلی استیشن
فیفا بازی می کنم و همیشه بارسلونا یا آرژانتین را انتخاب می کنم. از این
کار لذت می برم. نمی گویم در بازی فیفا من سلطان هستم، اما جزو کسانی هستم
که خوب بازی می کنم. بعد از ظهر کمی می خوابم. معمولا روز شلوغ و تمرینات
فشرده ای داریم و احساس خستگی می کنم. هر چه بیشتر خسته باشم، زودتر می
خوابم. اما این که من و همسر و فرزندم زمان مشخصی برای خواب داشته باشیم
باید بگویم که این طور نیست. همیشه در حال تلویزیون نگاه کردن می خوابم و
این طور راحت ترم. صدای تلویزیون به من کمک می کند که ریلکس تر شوم.
رقابت در ال کلاسیکو
کلاسیکو قطعا یک بازی خاص است. برای من که در این بازی حضور دارم معنای
خاصی دارد. این خاص بودن را هم بازیکن به هوادار منتقل می کند. رویدادی که
در سراسر دنیا دیده می شود. اما به عنوان بازیکن همیشه باید مثل بازی های
دیگر در آن رفتار کنی. مثل همه دربی های دیگر. اما این بازی کمی فرق دارد.
من خوش شانس بوده ام که توانستم در این بازی ها گل های زیادی بزنم. به نظرم
در رده بین المللی برزیل و آرژانتین مانند بارسا و رئال هستند. هر دو
مسابقه شامل تیم های بزرگ هستند که رقابتی جدی دارند. تنها تفاوت این است
که رقابت در یکی بین کشورها و در دیگری بین شهرها است.
کنار آمدن با فشار
فشار در فوتبال یک مساله هیجان انگیز است. من شخصا سعی می کنم بیشترین
کمک را به خودم بکنم. من همیشه سعی می کنم وقتی وارد زمین می شوم صبور و
آرام باشم. وقتی پاهایم چمن ورزشگاه را احساس می کند آرام تر هم می شوم.
چون بیشتر از هر چیزی از فوتبال بازی کردن لذت می برم. نمی دانم که این
فشار لذت بخش است یا نه. اما من سعی می کنم از هر فشاری استفاده کنم و بازی
ام را بهتر کنم. فشار به من این کمک را می کند که به بهترین شکل توانایی
هایم را به کار گیرم. این موضوع برایم خوشایند است. من از فوتبال بازی کردن
لذت می برم و به همین دلیل است که خیلی زیاد هم فشار را احساس نمی کنم.
زندگی روزانه
یکی از سوالاتی که مردم معمولا از من می پرسند این است که می توانم
زندگی نرمالی داشته باشم یا نه. صادقانه می گویم، فکر می کنم من توانسته
ام. من سعی می کنم هر کاری که می خواهم انجام دهم و هر فکری که دارم عملی
کنم. مردم بارسلونا خیلی محترم هستند. همیشه از من می خواهند که با آن ها
عکس بگیرم و به آن ها امضا بدهم. اما به نظرم من باز هم زندگی عادی دارم.
اگر می خواستم می توانستم کاری کنم که در خیابان راه بروم و یک نفر هم مرا
دنبال نکند. من معمولا برای قدم زدن بیرون نمی روم. اما دلیلش این است که
ترجیحم ماندن در خانه و با خانواده ام است. اگر هم بخواهم برای پیاده روی
بیرون بروم، می توانم. مطبوعات هم تاثیر زیادی در زندگی من ندارند. آن ها
کاری به زندگی شخصی من ندارند و از این نظر مشکلی با آن ها هم ندارم. اما
هرگاه بیرون می روم، معمولا افراد زیادی دور من هستند تا عکس و ویدئو
بگیرند. این برای همه فوتبالیست ها مشابه است. وقتی می خواهم بیرون بروم
آمادگی این اتفاق را دارم. این قسمتی از زندگی عادی من شده است. من دوست
دارم که افراد زیادی را در کنارم ببینم. زندگی این طور است. راه دیگری وجود
ندارد.
زمان هایی که به باعث افتخار است
من عضو تیمی هستم که معمولا جام می برد و من همیشه به این لحظات افتخار
می کنم. کسب عنوان باعث می شود که احساس خوبی داشته باشم. این همان چیزی
است که من از فوتبال می خواهم. موفقیت. به نظر من غیر ممکن است که کسی فقط
از یک پیروزی لذت ببرد. ولی تک تک پیروزی ها برای من ارزش خاصی دارند. لیگ
قهرمانان تورنمنتی است که برای همه هیجان انگیز است. اما من درباره بردن
همه عنوان ها یک احساس دارم و موفقیت را دوست دارم. وقتی بچه بودم در
خیابان های روساریو بازی می کردم. در آن زمان هیچ گاه فکر نمی کردم که به
این سطح برسم که روزی بتوانم قهرمان لالیگا، لیگ قهرمانان، و تورنمنت های
دیگر اسپانیا شوم. حتی فکر هم نمی کردم که در اسپانیا زندگی کنم یا در
باشگاه بزرگی مثل بارسلونا بازی کنم. اما من و خانواده ام راهی طولانی طی
کردیم تا به اینجا رسیدیم. فوق العاده است. من فقط به فکر فوتبال بازی کردن
بودم. عاشق ورزش بودم. البته کمی به فکر حرفه ای شدن بودم. اما هیچ گاه به
تیمی مانند بارسلونا فکر نمی کردم. چه حسی دارد که هم تیمی هایم و رسانه
ها مرا بهترین می نامند؟ خوب، اول از همه، باعث افتخار است و مرا مفتخر می
کند. وقتی بازیکنی حرفه ای که من هم مدت هست او را می شناسم این را می
گوید، واقعا باعث افتخار من است.
قدیمی ترین خاطرات
مدت ها قبل بود. من همیشه فوتبال بازی می کردم. آن هم در خیابان. لذت هم
می بردم. بعد از آن شروع کردم به بازی کردن برای تیم همسایه بازی کردم. در
آن زمان 5 یا 6 سال داشتم. البته من هرگز اولین بازی ام در بارسلونا را
فراموش نمی کنم. بازی دوستانه مقابل پورتو. البته اولین بازی رسمی ام مقابل
اسپانیول بود که من به جای دکو وارد زمین شدم. همه این خاطرات در ذهن من
ماندگار شده اند. چون لحظات خاص زندگی و دوران ورزشی من هستند. خیلی
خوشحالم که این شانس را داشتم که با بازیکنان بزرگی مثل بازیکنان بارسلونا
بازی کنم. آن هم در سن جوانی. بازی کردن در نیوکمپ در کنار آن ها واقعا
لذت بخش است.
آزمایش در بارسلونا
هنوز زمانی که به بارسلونا آمدم تا مرا محک بزنند به یاد دارم. 13 سالم
بود و 15 روز در این شهر بودم. در یک هتل بودیم. همه چیز به خوبی پیش می
رفت. هم تیمی هایم به من خوش آمد می گفتند و استقبال خوبی می کردند. برای
من تنها 2 روز زمان برد تا بتوانم آن ها را دوست خودم بدانم. تجربه فوق
العاده ای بود. هر اتفاقی که در دوران ورزشی من افتاد خیلی خاص بود. حتی
زمان هایی که سختی کشیدم. اما امتحان بارسا چیز دیگری بود. عالی بود.
داستان های زیادی درباره آن زمان گفته می شود. تنها آن داستانی درست است که
چارلی رکساچ، یکی از مسئولین استعداد یابی بارسا، خواست که بارسا مرا به
خدمت گیرد.
انگیزه ای روز به روز
انگیزه روز به روز هیچ گاه برای من مشکل نبوده است. من معمولا به گذشته
ها و تجاربی که داشتم فکر نمی کنم. من معمولا درباره سطح شخصی خودم صحبت
نمی کنم. یا درباره جام هایی که برده ام. البته در تیم در این باره صحبت
هایی می شود. فقط سعی می کنم با هم تیمی هایم تمرین کنم و روز به روز
پیشرفت کنم. هدف من هیچ گاه گل زدن برای رکورد زدن نبوده است. البته که ثبت
رکورد فوق العاده است. هدف من کسب عناوین مختلف است و همیشه می خواهم همه
جام های ممکن را به همراه تیمم ببرم. این چیزی است که همیشه به آن فکر می
کنم.