در روزهای
اخیر موضوعات مختلفی باعث ایجاد جو نامطلوب بر روح و روان هواداران فوتبال
شده است. از اتفاقات مربوط به تغییر مربی در پرسپولیس، تا موضوع تمام
نشدنی کارت های معافیت سربازی، از ماجرای اخیر در اینچئون تا رویارویی چهره
های پرطرفدار فوتبال ایران و موضع گیری هایشان در مقابل یکدیگر که حالا با
کلمات خشن تر از همیشه دنبال می شود. به این ها اضافه کنید اتهامات
همیشگی به فوتبالیست ها در مورد دریافت های میلیاردی (مگر چند فوتبالیست
میلیاردی داریم؟)، زندگی نه چندان متناسب با ارزش های اخلاقی و ...
امروز در روزگاری زندگی می کنیم که رئیس کمیته مسابقات سازمان لیگبرتر
هر روز با افتخار از موج جدید محرومیت ها در فوتبال ایران به دلیل دریافت
معافیت های ساختگی می گوید. در روزگاری که پلشتی ها و درگیری های فوتبال و
سیاه نمایی درباره مسائل پشت پرده و فساد مهمترین تیترهای رسانه های مکتوب
هستند. به همین مورد آخر درباره تخلف یکی از اعضای کاروان تیم امید در
اینچئون دقت کنید. اینکه رسانه ها با چه ولعی از این موضوع می نویسند ...
آیا صرف تخلف، محملی برای ریختن آبروی یک فرد خطاکار هست؟ این فرد در
بازگشت به ایران چه سرنوشتی خواهد داشت؟
این سوال ها البته پرسش های کم اهمیت تری هستند بخصوص که وضعیت فوتبال
ایران در حالت هشدار از نظر کیفی است و از دست دادن اعتبار در ذهن مردم و
هواداران به مرور مرگ این رشته و البته همه شغل های مربوط به آن را رقم
می زند. دیروز مجید جلالی می گفت در فوتبال ایران دیگر «فرد مورد علاقه»
نداریم. این واقعیت بزرگی است. آنقدر بزرگ که آن را لابه لای اتفاقات این
روزها گم می کنیم؛ اتفاقی مثل رکوردشکنی سایت های ورزشی در شب مسابقه
والیبال. اینکه آنها حتی بیش از روزهای جامجهانی از والیبال مخاطب گرفتند
...
در شایستگی والیبالیست ها شکی نیست، اما اگر توجه به والیبال روی دیگر سکه
خالی شدن ورزشگاه ها باشد آن وقت است که باید وظیفه خود بدانیم دوباره دستی
به چهره فروریخته فوتبال درایران بکشیم.
شما چطور فکر می کنید؟