ضمن اینکه از یاد نبرده ایم این اتفاق چند سالى هست که در این ایام به وقوع مى پیوندد و اغراق نیست اگر عنوان کنیم جبارى با تمام قابلیت هاى فنى و اخلاقى کم نظیرش، یکى از پردردسرترین بازیکنان استقلال- از حیث مبهم و جنجالى بودن مسأله تمدید قرارداد یا جدایى از تیم- در سال هاى اخیر بوده است اما واقعاً چرا باید چنین باشد؟ مجتبى جبارى یکى از نخبه هاى فوتبال ماست اما مطمئناً بزرگترین، اسمى ترین و پرافتخارترین فوتبالیست ایران نیست. او در حال حاضر با وجود برخوردارى از توانایى هاى منحصر به فرد حتى جایگاه ثابتى در ترکیب اصلى تیم ملى ندارد و این نشان از آن دارد که جبارى فوتبالیست اول این مملکت نیست. چنین بازیکنى هنوز تیم آینده اش مشخص نمى باشد- حداقل روى کاغذ از لحاظ قانونى- در حالى که نفرات سرشناس تر و با سابقه تر از وى همگى با کمترین حرف و حدیث و دردسرى تیم فصل آینده خود را انتخاب کرده اند. مبالغى که جبارى طلب مى کند، شرط و شروط هایى که در متن قراردادش مى آورد، قراردادهاى کوتاه مدتى که مى بندد و امروز و فرداهایى که مى کند، عرصه را در این سال ها بر مدیریت باشگاه استقلال تنگ کرده و همیشه هم شرایط به گونه اى رقم خورده که در چنین روزهایى مجتبى سوار بر اسب مراد بوده و همه در انتظار اینکه وى چه مى گوید و چه شرایطى تعیین مى کند اما این قصه تا کى قرار است ادامه پیدا کند؟ تا چه زمانى قرار است آبى ها به ساز جبارى برقصند و هر شرطى را بپذیرند که وى در نهایت به ثبت و امضاى قراردادش رضایت دهد؟ حتم داریم همین امروز هم اگر این اتفاق بیفتد و جبارى استقلالى بماند تمام کلیات و جزئیات قرارداد به نفع او بوده و خواهد بود، چه از نظر دستمزد، چه از حیث مدت قرارداد و چه از بابت تبصره هایى مانند جدایى در هر زمانى که پیشنهادى خارجى به دستش برسد اما آیا نفراتى چون رحمتى، عقیلى، خلیلى، سید جلال حسینى و خیلى هاى دیگرى که امروز ملى پوشند یا از هر نظر در شرایط بسیار ایده آلى بسر مى برند نیز براى تمدید قراردادشان این همه گربه رقصانى کردند و مسئولان طرف حساب خود را تحت فشار گذاشتند؟ نمى دانیم از این لحظه به بعد چه اتفاقى مى افتد و جبارى از کدام طرف سر در مى آورد اما حتى اگر همین حالا هم خبر برسد که مراحل تمدید قرارداد وى با استقلال طى شده، نمى توانیم اتفاقات روزهاى اخیر و البته جریان مشابه آن در این چند سال را به فراموشى بسپاریم. مجتبى جبارى ستون اصلى استقلال است و واقعاً به کار این تیم مى آید اما مطمئناً و بدون هیچ شک و تردیدى، تافته اى جدا بافته نیست و خونش از دیگران، چه در استقلال و چه در تیم هاى دیگر رنگین تر نمى باشد. آنچه در سطح اول فوتبال باشگاهى دنیا به چشم مى آید و اتفاقاتى که در آن مى افتد، جملگى حکایت از آن دارد که به هنگام عقد قرارداد با بزرگترین بازیکنان اینگونه نیست که تمام شرایط به نفع آنها قید گردد و همواره مصالح و منافع طرفین در نظر گرفته مى شود. بازیکن شاید ناز کند و کلاس بگذارد اما در عین حال مى داند حدى براى این کار وجود دارد و اگر افراطى در این زمینه صورت گیرد، اوست که در نهایت ضرر مى کند اما متأسفانه در باشگاه استقلال روند حرکتى در رابطه با بازیکنى چون جبارى در این سال ها به گونه اى بوده که وى بر اوضاع تسلط داشته و اکثراً به خواسته هایش رسیده است. تبعات چنین جریانى مطمئناً در سال هاى آتى گریبان آبى ها را خواهد گرفت، چه از سمت همین جبارى که به چنین شرایطى عادت کرده و چه از طرف دیگر بازیکنانى که با الگو گرفتن از این مورد، به خود حق مى دهند اعمال قدرت کنند و بهترین شرایط را براى خود رقم بزنند. البته با نگاه از نوعى دیگر به این اتفاق، مى توان براى مدیران باشگاه استقلال این حق را قائل شد که در برخورد با امثال جبارى، نرمش هایى از خود بروز دهند چرا که بیرون باشگاه، نمایندگانى از باشگاه هاى صنعتى حضور دارند تا بازیکنان ناراضى را با پول هاى کلانى که مى دهند، به سمت خود بکشانند- نظیر مس و امیرحسین صادقى- و اگر قرار باشد اصول و قواعد در مورد تمام نفرات رعایت شود درچشم بر هم زدنى تمام سرمایه هاى تیم به باد مى رود و اینچنین است که ناز جبارى ها را مى خرند تا خداى ناکرده سر از جایى دیگر در نیاورند و آنها را در عمل انجام شده قرار ندهند اما در هر صورت این «اجبار» یک «اشتباه» است و خوش به حال امثال جبارى که از این جریان بهترین بهره را مى برند...