. غفلت او برای جذب بازیکن <نوک حمله> غفلت عجیبی بود و از قلعهنویی انتظار نمیرفت. او شاهد بود که گلزنهای لیگ یکی پس از دیگری جذب تیمهای مختلف میشوند اما دست روی دست گذاشته بود. بدیهی است که اگر استقلال برای جذب بازیکنانی مثل هادی اصغری، ابراهیم توره و روحا... بیگدلی پا پیش میگذاشت و به طور جدی وارد عمل میشد آنها استقلال را به سپاهان، پرسپولیس و مس ترجیح میدادند اما قلعهنویی چنان بیتفاوت عمل میکرد که گویی زیر درختهای باغات علیشاه عوض و شهریار هم میتوان مهاجم تمامکننده پیدا کرد! اغلب مربیان برای جذب یا دفع بازیکنان استدلالهایی را عنوان میکنند که احتمالاً نزد مربی دیگر پذیرفته نیست و مربی دیگری همان بازیکن را چنان میپسندد و تأیید میکند که گویی چنین بازیکنی را در عالم هستی نمیتوان یافت. استقلال احتمالاً برپایه چنین استدلالهایی در بازار نقل و انتقالات موفق به جذب مهاجم نشد و عجیبتر این که با مهاجمان دیگری که در اندازه بازی در این تیم بودند، برخورد مشابهی داشته است. به عنوان شاهد مثال باید از محسن بیاتینیا نام برد که در فصل پیش در پیکان در پست مهاجم نوک(Targetman) فصل خوبی را پشت سرگذاشت و به استقلال رسید ولی به دلیل آسیبدیدگی فصل گذشته را بازی نکرد. آیا او لااقل به عنوان مهاجم ذخیره این پست کلیدی نمیتوانست در استقلال باقی بماند؟ تازه اگر فرض را بر این بگذاریم استقلال موفق شود مهاجمی بهتر و باکیفیتتر از بیاتینیا پیدا کند؟! همین پرسش را میتوان درباره گزینهای به نام مهدی سیدصالحی مطرح کرد که عنوان آقای گلی لیگ قهرمانان آسیا را هم به رغم آسیبدیدگی طولانیمدت و از دست دادن تعدادی از بازیها به دست آورد. استقلال نه فقط بازیکنانی مثل اصغری، توره و بیگدلی را آسان از دست داد بلکه با دستهای دیگر از مهاجمان که شاید بتوان آنان را درجه دوم دانست با برنامه عمل نکرد و عجبا که مهاجمی مثل عباسفرد را با لااقل سه فصل نیمکتنشینی در لیگ برتر با اشتها و عجله تمام جذب کرد و حالا لابد اگر نام بازیکنانی مثل بیاتینیا و سیدصالحی (و امثال آنان که لااقل 3 نفر دیگر را میتوان نام برد) را به زبان بیاوری پاسخ خواهی شنید که در لیست تیم با کمبود جای خالی مواجه هستیم!