تنها یک هفته به آغاز سال جدید باقی مانده و برای خانواده حجازی امسال نخستین عید نوروز بدون ناصرخان خواهد گذشت. خانوادهای که هیچکدامشان هنوز رفتنش را باور ندارند و به قول همسرش همه آنها فکر میکنند مانند تمام عیدهایی که در سفرهای ورزشی بود این بار هم پای سفره هفت سین غایب است. سفره هفت سینی که هنوز همسرش بهناز شفیعی نمیداند آن را بچیند یا نچیند.
-خانم شفیعی نخستین نوروز بدون ناصرخان در راه است، عیدهایی که ایشان در خانه بودند را چگونه میگذارندید؟
معمولا هر عیدی که ناصر در تهران بود ایام نوروز را به شمال میرفتیم. چندان به سفر خارجی در این روزها علاقه نداشت و به غیر از این یکی، دو سال آخر که به دلیل بیماری او در تهران حضور داشتیم در سالهای قبل به اتفاق دوستان و آشنایان در شمال جمع میشدیم.
-این روزها چه احساسی دارید؟
(با صدایی گرفته) جایش خیلی خالی است. خیلی خیلی. بخصوص هرچه بیشتر به روزهای سال نو نزدیک میشویم. هنوز نمیدانم سفره هفت سین را بچینم یا نه.
-ناصرخان در نوروز چه حال و هوایی داشت؟
عید را خیلی دوست داشت و در هر شرایطی باید مراسم تحویل سال را کنار خانواده میگذراند. البته بعضی سالها زمانی که در بنگلادش مربی بود، عید پیش ما نبود. اما در سایر مواقع نوروز را با ما میگذارند. البته کلا زیاد اهل عید دیدنی نبود اما خیلی دوست داشت که دیگران به خانه ما بیایند.
-کدام یک از این عیدها برای شما خاطره انگیزتر است؟
تمام این سالها برای ما خاطره بوده است.
-ناصرخان در عیدی دادن چقدر دست و دلباز بودند؟
خوب ناصر چندان اهل کادو دادن نبود، اما دو، سه روز مانده به عید به بانک میرفتیم و اسکناسهای نو میگرفتیم، آنها را بین قرآن میگذاشتیم و هر میهمانی که میآمد، عیدیاش را از میان قرآن برمیداشت.
-چقدر عیدی میدادند؟
(با خنده) خوب این اواخر به 10 هزار تومان رسیده بود.
-شما هم عیدی میگرفتید؟
بله، سهم من هم از همان اسکناسهای میان قرآن بود. آتیلا و آتوسا هم همینطور. البته من هزار تومانی بر میداشتم.(میخندد)
-از همبازیهای قدیمی چه کسانی در ایان عید به دیدن ناصرخان میآمدند؟
خوب، از هم دههایهای خودش همایون بهزادی به دیدنش میآمد، سال گذشته هم خیلی از دوستانش آمدند، ناصر عبداللهی، حاجیلو، ظلی و شاهرودی از جمله کسانی بودند که هم برای عیادت و هم برای عید دیدنی آمدند.
-سال تحویل را کجا میگذارنید، بر سر مزار ناصرخان میروید؟
خیلی دوست داشتم تا هفت سین را به سر مزار ناصر ببرم و آنجا باشم. البته بر سر مزار او هم هفت سین چیدهایم. اما ملاحظه نوهام ارسلان را میکنم. فرزند آتیلا کوچک است اما ارسلان فرزند آتوسا 9 ساله است و همه چیز را متوجه میشود، دوست دارم در زمان مراسم سال تحویل ناراحت نشود و به همین دلیل در خانه میمانیم اما بعد از سال تحویل بر سر مزار ناصر میرویم.
-عید 91 برای شما چه طعمی دارد؟
(بغض میکند) سخت و تلخ است. هر روز که میگذرد این حس دشوارتر میشود. حتی پارسال که حالش بد بود هم اصرار داشت پای سفره هفت سین بیاید. بعد از 37 سال زندگی مشترک واقعا برایم سخت است. امسال به جای خود ناصر یک عکس بزرگ قدی از او در کنار سفره هفت سین همراه ما خواهد بود.
-مشخص است که با گذشت این چند ماه رفتنش را باور نکردهاید.
یک درصد هم باور نکردهایم. نه من و نه آتیلا و آتوسا هیچکدام قبول نکردهایم که او دیگر نیست. مانند سالهایی که در اتریش یا دبی بود به خودمان میگوییم سفر است و باز می گردد. رفتنش را باور نمیکنیم.
-در آستانه سال نو چه آرزوهایی دارید؟
برای خانواده خودم و تمام ملت ایران آرزوی سلامتی دارم. ما در مدت بیماری ناصر متوجه شدیم که وقتی سلامتی باشد همه چیز در کنارش شکل میگیرد.وقتی سالم باشید، می توانید زندگی را بسازید. برای همه خانواده ها سلامتی و خوشبختی آرزو دارم./ش