بهنظر میرسد تیغ تیز تنبیه علی دایی بازهم گردن شیث رضایی را نوازش کرده است. در حالی که رضایی پس از اخراج پنجاه روزهاش آنهم به خاطر یک سوء تفاهم به پرسپولیس بازگشت و بازوبند کاپیتانی را به بازو بست. دیروز بار دیگر توسط دایی از لیست سرخها خارج شد تا به زعم سرمربی پرسپولیس ماجرای پیاده شدن مخالفانش از قطار این تیم به نمایش گذاشته شود.
باور کردن این موضوع که تو از لیست پرسپولیس برای بازی با سایپا خط خوردهای، عجیبتر از آن چیزی بود که تصور میشد.
اگر جای من بودید چه میکردید! دیگر خسته شدهام. کم آوردهام. نه قسم و آیه کارساز است و نه التماس و خواهش. هرکسی برای خودش شخصیت و جایگاهی دارد. من به خاطر پرسپولیس و هوادران این تیم همه چیز را زیرپا گذاشتم. آنقدر این تیم را دوست داشتم که توی این مدت هرکاری کردم. حالا هم اتفاق خاصی نیفتاده! شاید نظر کادر فنی این بوده که من به درد بازی با نمیخورم. من بازیکن پرسپولیس هستم. سرباز این تیم هستم. با این تیم قرارداد دارم و همه میدانند که چطور عاشق این پیراهن هستم. این بازی را بیرون هستم و فقط برای پرسپولیس دعا میکنم. من با پرسپولیس قرارداد دارم، میروم سرتمرین و تحت فرمان مسوولان باشگاه و سرمربی تیم هستم.
اما جدا از این حرفهایی که میزنی دایی گفته بود که بعضی از قطار پرسپولیس پیاده میشوند و با توجه به ماجرای امروز این شائبه به وجود میآید که شاید یکی از آنها ...
نه بابا... این وصلهها به من نمیچسبد. بعد از آن اتفاقاتی که افتاد، مقابل تراکتور بازی کردم و بازوبند کاپیتانی را هم به من دادند. برای همان بازی من مریض بودم و به زور آمپول به زمین رفتم. نمیتوانم این حرفها را باور کنم. من و این حرفها... تو را جان هرکسی که دوست داری دیگر چیزی نگو... مغزم داره میترکه!
اینکه میگویند بازیکنان صبا، صحبتهایی را از زبان بازیکنان پرسپولیس شنیدهاند چه بوده؟ یکی از بازیکنان صبا میگوید که بعضی از بازیکنان پرسپولیس از زمین خوردن دایی خوشحال بودهاند!
قسم میخورم که من توی راهرو و حتی رختکن حرفی نزدم. به امام حسین (ع) اعتقاد داری؟قسم میخورم به آن حضرت که من حرفی نزدم. حتی نشنیدم که بچهها هم حرفی زده باشند. به نظر من حتی فکر کردن به این قضایا هم کار درستی نیست. بازی ما پخش مستقیم است و با توجه به شرایط پرسپولیس حتی کوچکترین اشتباه سهوی هم برای هر بازیکنی دردسرساز میشود. جدا از اینها بازیکن پرسپولیس آنقدر شرف و غیرت دارد که از تیمش مثل ناموسش دفاع کند و کم نگذارد.
ماجرای خارج شدن تو از لیست بازی با نفت در حالی اتفاق افتاد که پس از پایان بازی با صبا، دایی در رختکن کنار تو آمد و اتفاقا شنیدم که کلی باهم گریه کردهاید!
من همیشه اعتقاد داشتم که گریه کردن برای امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) است. همیشه توی ذهنم بودکه من مرد هستم و نباید گریه کنم ولی آن روز در رختکن اتفاقی افتاد که اشکم درآمد. دایی با دو اتفاقی که افتاده بود، مربی پرسپولیس و یکی از اسطورههای فوتبال است و طاقت دیدن اشکهای او را نداشتم و گریهام گرفت.
ماجرای بازوبند تو در بازی با صبا هم کلی خبرساز شد.
یکبار گفتم و باز هم میگویم که به جان مادرم چون آن اتفاق برای تیم ما افتاد،خجالت کشیدم که آن بازوبند مقدس را داشته باشم. میخواستم به نحوی نشان دهم که شرمنده هستم، اما بعضیها هزار جور حرف و حدیث درست کردند.
منظورت فردوسیپور است؟
نه. منظورم فقط فردوسیپور نیست. او هم میخواهد کار خودش را بکند و تقصیری ندارد. شاید من راه بدی را برای نشان دادن احساساتم انتخاب کردم.
اما جدا از فردوسیپور،حتی خبرنگار نود هم بعد از بازی در مورد این مسایل و حتی سردرد تو سوال پرسید که این یکی کمی عجیب بود.
از آن روز تا حالا خیلیها از من در این مورد سوال کردهاند و چون همیشه فردوسیپور را به عنوان یک آدم کاربلد میشناختم، صحبتی نکردم. اما این برای خودم خیلی عجیب بود که چرا آنها، بعد از بازی با صبا و آن شرایط روحی و روانی تیم ما آمدند و راجع به بازوبند، اشکهای رختکن و حتی سردرد من پرسیدند! راستش اصلا نمیخواستم مصاحبه کنم و روی فرم نبودم ولی چون برای آنها احترام قائل بودم این کار را انجام دادم. اما در آخر مصاحبه آقایان به من گفتند :«مثل اینکه سرت درد میکند!»
جدا از اینها خود فردوسیپور در طول برنامه حسابی روی تو زوم کرده بود! با عادل مشکل داری؟
نه به خدا هیچی. جز احترام متقابل چیزی نبوده و همیشه هم کار او را قبول داشتهام، اما راستش را بخواهید خودم هم نمیدانم که چرا فردوسیپور تا این حد روی من کلید کرده. به هرحال او این بار هم موفق بود و میبینید که توی لیست نیستم! من در مورد این چیزها حرفی ندارم. همه را به خدا واگذار میکنم. این آخرین حرفی است که میزنم. اگر کسی به من تهمتی زده و یا مرا به چیزی که نبوده متهم کرده،به خدا واگذارش میکنم. چیز دیگری به ذهنم نمیرسد. راه دیگری ندارم. دیگر خسته شدهام. در طول تمام زندگیام به اندازه این مدت قسم و آیه نخوره بودم. راستش از خودم خسته شدهام. حتی حوصله خودم را هم ندارم. دیگر نه مصاحبه میکنم و نه با کسی حرف میزنم. در تمام این مدت و بعد از بازی با صبا فقط با حبیب کاشانی صحبت کردم. دیگر هم به کسی التماس نمیکنم، قسم و آیه هم نمیخورم. گناه من این است که عاشق پرسپولیس هستم.