پس از مدتی سکوت و بیخبری بار دیگر خداداد عزیزی با مصاحبهای آتشین با گل وارد عرصه شد، درست در زمانی که سرمربی تیم ملی با چند پیروزی پیاپی وعده موفقیت در جامملتهای آسیا را میدهد، خداداد مدعی میشود تیم ملی از گروهش در این رقابتها هم صعود نمیکند و افشین قطبی هم به آمریکا فرار خواهد کرد. البته خداداد مطابق معمول به تمام ارکان و مسوولان فوتبالی ایران تاخته و هیچکس را بینصیب نمیگذارد ولی به هرحال تا چند ماه دیگر میتوانیم در مورد ادعاها و پیشبینیها غزال ملبورن قضاوت کنیم.
آقای عزیزی! خبری از شما نیست.
در غار زندگی میکنم. از این بابت راضی هستم. روزنامه نمیخوانم. تلویزیون نمیبینم. مدام به تلفنم زنگ نمیزنند تا بگویند فلان مربی باخت با شما مذاکرهای شده یا نه. خلاصه اینکه بعد از مدتها تنش دوست دارم استراحت کنم.
پس خداداد عزیزی هم سرانجام ترجیح داد درباره فوتبال سکوت کند. درست است؟
سکوت نکردم. فقط خطم را عوض کردم تا مدتی از تنشها و حاشیهها دور باشم. از این گذشته درباره چه چیزی باید صحبت کنم؟ مگر برای امثال من دیگر فرقی هم میکند که در این فوتبال چه اتفاقاتی رخ میدهد.
یعنی کاملا نسبت به فوتبال بیتفاوت شدهاید؟ باورش کمی سخت است.
ببینید، دوست دارم عین این جمله را بنویسید. فوتبال ما آنقدر کثیف شده که فوتبالیهای واقعی دوست دارند سر به بیابان بگذارند. من قبلا هم گفتهام. خیلی وقت است که اصول در فوتبال ما فراموش شده است.
چرا چنین ادعایی را مطرح میکنید؟
البته فکر میکنم آنهایی که میگویند فوتبال ما هنوز پاک است باید برای حرف خود دلیل بیاورند. اما با این حال باید تاکید کنم که واکنش مردم نسبت به فوتبال و بخصوص تیم ملی همه چیز را به ما ثابت میکند. اگر اشتباه میکنم یکی من را توجیه کند. آیا غیر از این است که مردم ما از فوتبال دلزده شدهاند؟ تلویزیون که نگاه میکنند خسته میشوند. چرا؟ چون یا دعوا میبینند یا توهین. روزنامهها را که نگاه میکنند سرشان را به نشانه تاسف تکان میدهند. من به این رفتارها دقت میکنم. دیگر از اصل فوتبال خبری نیست.
این شرایط با زمانی که خود شما بازیکن تیم ملی بودید، قابل مقایسه هست یا خیر؟
ابداً، قابل مقایسه نیست. آن زمان وقتی تیم ملی بازی داشت هیچ کس را در خیابانها پیدا نمیکردید. مردم عاشق تیم ملی بودند. چون تیم ملی زیبا بازی میکرد و نتایج خوبی هم میگرفت. اما حالا همان مردم شاهد چه چیزهایی هستند. متاسفانه عدهای را میبینند که فقط به فکر منافع خودشان هستند. آدمهایی که تبر به دست به جان فوتبال افتادهاند و نمیخواهند قبول کنند که باید از فوتبال بروند.
آینده این فوتبال به کجا میرسد؟
ما درست در نقطه پایان فوتبال ایستادهایم. نقطه مرگ فوتبال. همین عاقبت ما است. آیندهای که خیلی وقت پیش، آدمهای دلسوز فوتبالی دربارهاش هشدار داده بودند همین حالا فرا رسیده است. فریاد امثال من به کجا میرسد؟ جز اینکه به نشانه احترام با رسانهها و مردمی که میخواهند واقعیتها را بدانند حرف میزنیم. اگر نه که همه میدانیم ایران مدتهاست دیگر قدرت اول آسیا نیست. به خدا از این حرف خودم خندهام میگیرد چون ما دیگر قدرت پنجم آسیا هم نیستیم. ما اصلا قدرت نیستیم.
چرا به این نقطه رسیدیم؟
چون در این فوتبال حتی 10 آدم فوتبالی هم پیدا نمیکنید. من مثالی میزنم که شاید خوشایند بعضی آقایان هم نباشد.اما همین هیات رییسه فدراسیون فوتبال را نگاه کنید. کدام یک از این آقایان فوتبالی هستند؟
عدهای از فتحا...زاده نام میبرند.
آقای فتحا...زاده در استقلال مدیریت کرده اما فوتبالیست نبوده است. شاید بخواهید آقای آیتاللهی را مثال بزنید. من به شما میگویم او هم فوتبالی نیست. مثل این است که ما بگوییم فلانی دکتر است. وقتی از ما مدرک بخواهند بگوییم خب این آقا پنج سال از پشت در اطاق عمل شاهد جراحیهای مختلف بوده است. نه، این حرفها نیست. به نظرتان چرا مارادونا را به سرمربیگری تیم ملی آرژانتین منصوب کردند؟ چرا بعد از حذف آرژانتین از جام جهانی از او خواستند بماند و کارش را ادامه دهد؟ چرا همین حالا گزینه مربیگری تیم ملی پرتغال میشود؟ خب همه این سوالها یک جواب روشن دارد. مارادونا فوتبال را میفهمد. حالا با همه این حرفها به فوتبال خودمان نگاه کنیم. آیا حتی یک نفر از آقایانی که در حال حاضر در راس امور فوتبال ما هستند درک تجربی و علمی از این رشته ورزشی دارند؟
شما به عنوان یکی از چهرههای قدیمی و محبوب فوتبال ایران چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید که فوتبال ملی ما از این بحران خارج شود؟
اول اینکه ما باید قبول کنیم بحران داریم. وقتی آقایان به واسطه چند برد در بازیهای دوستانه از قهرمانی در جام ملتهای آسیا حرف میزنند آن وقت چه معنی دارد که امثال من برای حل بحران فوتبال ملی نسخه بپیچیم. مساله اینجا است که آقایان هنوز در این توهم به سر میبرند که فوتبال ما یکی از قدرتهای آسیا است. نه، بهتر است امثال من حرفی نزنیم. من دیگر از این فوتبال هیچ چیز نمیخواهم. چون چیزی جز جنگ اعصاب برایم نداشته است.
اما عدهای معتقدند سکوت طولانی مدت خداداد عزیزی به دلیل پیروزیهای تیم ملی است.
بستگی دارد که ببینیم چه کسی درباره خداداد این حرفها را مطرح میکند. من هیچ وقت منتقد بازیکنان تیم ملی نبودهام. من از شخص افشین قطبی انتقاد داشتهام. حرفهایم را همه میدانند. من میگویم او شناسنامه کاری قابل دفاعی ندارد. می گوید ما کره جنوبی را شکست دادیم. من میپرسم چرا آن وقت که باید کره جنوبی را شکست میدادیم موفق به انجام این کار نشدیم. به نظرم پیروزی یا حتی شکست در یک بازی دوستانه نمیتواند معیار خوبی برای قضاوت باشد. اما نرفتن به جام جهانی اتفاقا معیار خوبی است که خیلیها را به چالش بکشیم. آنهایی که خودشان را پشت نام علی دایی مخفی کردند و تا مدتی هیچ کس اصلا نمیدانست که در قید حیات هستند یا نه.
قبول دارید که حمایت یا انتقاد از تیم ملی همواره با افراط و تفریطهایی همراه بوده است؟
دقیقا همین طور است. اما اشکالی ندارد گذر زمان همه چیز را به مردم ثابت میکند.
اما سرمربی تیم ملی با قاطعیت از قهرمانی در جام ملتهای آسیا سخن میگوید.
قطبی میداند که اگر این حرفها را نزند نمیتواند به کارش ادامه بدهد. اگر فرگوسن ادعای قهرمانی کند همه باور میکنند. چون 30 سال است که تیمهایش جامهای قهرمانی را بالای سر بردهاند. اما قطبی را نمیدانم. واقعا نمیدانم با چه کارنامه درخشانی چنین ادعاهایی را مطرح میکند. اما اشکالی ندارد هر کس برای ماندن در این فوتبال بازی خاص خودش را دنبال میکند. وعدههای دروغین هم روش کار این آقا است.
آیا فکر میکنید قطبی تغییر کرده است؟
قطبی فقط یک سال سعی کرد چیز دیگری باشد. همان سالی که به پرسپولیس آمد. اگر نه قطبی همین است که همه میبینیم. در ضمن فارسی هم بلد بود. خیلی بهتر از امثال من فارسی را حرف میزد. اما خب برای ورود به فوتبال ما یک ادای شیک هم فریبنده به نظر میرسید.
اگر با قطبی روبرو شوید چه واکنشی نشان میدهید؟
به او میگویم بنده خدا تو از علی دایی بزرگتر نیستی.
فکر میکنید مسوولان فدراسیون هم در به وجود آمدن این شرایط مقصر هستند؟
وقتی از تیم ملی حرف میزنیم باید قبول کنیم که در شکست یا پیروزی خیلیها نقش دارند. قصهاش با فعالیت در باشگاه خیلی فرق میکند. امیدوارم آنهایی که قطبی را انتخاب کردند فردا در صورت ناکامی همه تقصیرها را به گردن قطبی نیندازند.
آقای عزیزی! پیشبینیتان را مطرح نکردید؟
می خواستم از این سوال فرار کنم. نمیخواهم بیشتر از اینها مردم دلسرد بشوند. اما خب باید تاکید کنم که این یک نظر کاملا شخصی است. شاید درست از آب درنیاید. اما به اعتقاد من تیم ملی از دور مقدماتی هم صعود نخواهد کرد و حتی نمیتواند امارات را شکست بدهد. قطبی هم به آمریکا فرار می کند و بقیه آقایان مطابق معمول مدتی خود را مخفی میکنند.
مربیانی که به تیم ملی آمدهاند همواره شعار تغییر نسل دادهاند. نظرتان چیست؟
از کدام تغییر حرف زدهاند؟ نشانیهایش را به ما هم بدهند. ببینید، بحث مربیان تیم ملی نیست. این سوال به ریشههای فوتبال ما برمیگردد. شما به ستارههای لیگ دهم نگاه کنید. غیر از این است که بازیکنانی مثل مجیدی، باقری، کریمی و مهدوی کیا هنوز ستارههای لیگ ما هستند. اینها همبازیهای ما بودند. واقعا سرگیجه میگیرم وقتی به این فکر میکنم که 10 سال است فوتبال ما یک مهاجم حتی شبیه دایی هم نساخته است. دیوانهکننده است، ما در این سالها چه کردیم، فقط نشستیم، حالا چه میکنیم، ادعا میکنیم و به آدمهای ساده لوحی که حرفمان را باور میکنند میخندیم. به همه مشکلات و معضلات میخندیم. چون دغدغهمان فوتبال نیست.
شما دقیقا به چه چیزی معترض هستید؟
ببینید، یک جریان مخرب در فوتبال ما بخصوص در سالهای اخیر به وجود آمده که من اسمش را گذاشتهام «زورگویی» در جمع فوتبالی ما آنهایی که قدرت دارند به بقیه زور میگویند. علی کریمی چند وقت پیش برایم تعریف میکرد و می گفت مکان برپایی اردوی تیم ملی واقعا قابل انتقاد بوده است. می گفت خیلی از بازیکنان بودند که به بدترین شکل اعتراض میکردند اما جرات نداشتند اعتراض خود را آشکارا مطرح کنند. اینها همان بازیکنانی بودند که وقتی تیم ملی از اردو برگشت مقابل دوربینهای تلویزیونی و در روزنامهها گفتند اردو عالی برگزار شد. خب چرا بازیکن تیم ملی باید با ترس حرف بزند. این رفتارها اصلی?ترین تهدیدهای فوتبال است. فوتبال ما از جریان اصلی خود خارج شده است. به عنوان مثال همین منشور اخلاقی. مگر ما میگوییم منشور اخلاقی چیز بدی است. اتفاقا همه ما دوست داریم فدراسیون فوتبال با فساد در فوتبال مبارزه کند، مقابل رشوه بایستد، دست دلالها را از فوتبال قطع کند، ریشه دوپینگ را خشک کند. اما راه را اشتباه میرویم. یک مربی را منشوری مینامیم و بعد او را به لیگ دسته یک میفرستیم. اگر آن فرد به فوتبال آسیب میزند چرا باید در لیگ یک فعالیت کند. با جرات او را برای همیشه از صحنه فوتبال کنار بزنید. با آبروی افراد بازی نکنید. میگویید فلان مربی منشوری است. اما نمیگوییم چرا؟ مربی داد میزند فریاد میکشد که لااقل تفهیم اتهام کنید. اما سکوت میکنند. شفافسازی نمیکنند. خب این اتفاق خوبی نیست.
این فضا فوتبال را به چه سمتی میبرد؟
به این سمت که آدمهایی ضعیف و بیاراده درست کنیم. هر چقدر به آنها زور گفتیم اعتراض نکنند. حق خودشان را مطالبه نکنند. درست به همین دلیل در همین فضا یکی از آقایان به خودش اجازه میدهد حتی به خانواده بازیکنان تیم ملی هم بیاحترامی کند. زمان ما این حرفها نبود. مگر کسی جرات داشت به خانواده من، دایی، باقری و عابدزاده توهین کند. کاری میکردیم که از کرده خود پشیمان بشود. اما آقایان این نسل را خوب شناختهاند. اصلا تیم ملی را رها کنید. اگر یک روز فقط برای چند ساعت 18 بازرس را به باشگاههای لیگ برتری بفرستید متوجه میشوید که بیش از 60درصد بازیکنان حق و حقوق خود را نگرفتهاند و احتمالا باید بخش مهمی از مبلغ قراردادشان را برای همیشه فراموش کنند. خب این چه اتفاقی است. این زورگویی نیست؟ از این گذشته فوتبال ما به دایرهای تبدیل شده که عدهای حتی با وجود ناکامی باز هم میتوانند از آن درآمدهای کلان به جیب بزنند. آدمهایی که با 3 تیم نتیجه نگرفتهاند اما باز هم صاحب تیم میشوند. من در این دایره نیستم. چون هوای بسیار کثیفی دارد. امثال من در این دایره دوام نمیآوریم، خفه میشویم، می میریم، چون من همان خدادادی هستم که برای حضور در تیم ملی به دادکان هم زنگ نزدم. اما رسانهها و مردم آن قدر لطف داشتند که من را به تیم ملی برگردانند.
راستی این روزها تحریم برنامه نود از سوی مربیانی چون امیر قلعه نویی سوژه داغی به نظر میرسد. نظرتان چیست؟
من نود را تاثیرگذار و مفید میدانم. البته این برنامه یک اشکال بزرگ دارد. همه را به جان هم میاندازد و به حواشی فوتبال بیش از حد میپردازد. به عادل پیشنهاد میکنم اسم این برنامه را به نام دعوای دوشنبه شب تغییر دهد.
انتقادها از برنامهای شدت گرفت که به علی دایی 3 ساعت وقت داده شد تا درباره قرارداد مالیاش با فدراسیون فوتبال حرف بزند. نظر شما چیست؟
خدا کند این وقتها را به علی دایی بدهند نه دیگران. آدمهایی را صاحب تریبون میبینم که فقط افسوس میخورم. متاسفانه نود اصل فوتبال را فراموش کرده است.
آقای عزیزی! درد دلی هست که تا به حال راجع به آن حرفی نزده باشید؟
بله، یک حرف درون من هست که مدتها است آن را به زبان نیاوردهام. برای اولینبار میخواهم در این مصاحبه آن را مطرح کنم. وقتی ماجرای آن خبرنگار شیرازی پیش آمد و اتفاقا چند باری رضایت داد و دوباره شکایت کرد با خودم خیلی درگیر بودم. دلسرد شدم. از فوتبال حالم به هم خورده بود. سردار جعفری یکی از افرادی بود که میگفت خداداد باید مادام العمر محروم شود. یکی دیگر هم گفت خداداد باید محو شود. انگار در مورد اسرائیل حرف میزدند. اما لطف خدا بالاتر از چشم تنگی آنها بود. من محروم بودم که در استقلال اهواز کار میکردم. اما حرفم خطاب به آقای جعفری است. آقای جعفری! خدای من حقم را از شما گرفت و تیمی که شما بالای سرش بودید بعد از این همه سال به لیگ دسته یک رفت. امیدوارم از من ناراحت نشود. اما این حرفی بود که بالاخره یک روز آن را به زبان میآوردم.
به فوتبال برمیگردید؟
زمانی به فوتبال برمیگردم که شرایط عوض شده?باشد. همیشه این طور نیست. دوره چسبیدههای فوتبال هم تمام میشود. من نیازی به این فوتبال ندارم