با گذشت چند هفته از پایان مسابقات جام جهانى ۲۰۱۰ راحت تر مى توان درباره چگونگى پخش این بازى ها از تلویزیون ایران به بحث و بررسى پرداخت. البته مثل تمام برنامه هاى دیگر تلویزیون وقتى در برنامه اى با عنوان «یک جهان، یک جام» با مردم گفت وگو مى شد، همگان از همه چیز راضى بودند و هیچ کس انتقاد کوچکى نیز نداشت! اما همیشه میان تبلیغات یک سویه رسانه اى با واقعیت هاى عینى جامعه تفاوت هاى زیادى وجود دارد و اکنون مى توان نگاه منتقدانه نه فقط کارشناسان واقعى فوتبال بلکه حتى مردم معمولى را هم در این مورد مشاهد کرد. قبل از هر چیز باید به نکته اى اشاره کنم که در طول برگزارى جام جهانى ۲۰۱۰ و روزهاى پس از آن با شگفتى بسیار از زبان دوستان و غیر دوستانم به طور حضورى و یا در تماس تلفنى شنیده ام که برخى گزارشگران و میهمانان در شب تلویزیون که عنوان «کارشناس» را نیز یدک مى کشند و بیش از همه مجرى شیرین سخنى که لابد عالم به تمام علوم ورزش و متخصص در تمام آن ها است که برنامه هاى کشتى، فوتبال، تکواندو و «مردان آهنین» را اجرا مى کند، چرا بر سر مردم ایران منت مى گذاشتند که جام جهانى از شبکه ۳ پخش مى شود؟ آن هم در حالى که اساساً در ایران شبکه هاى خصوصى وجود ندارد و تلویزیون دولتى نیز از بودجه عمومى کشور (یعنى از بیت المال مردم) ارتزاق مى کند. در واقع باید به صراحت نوشت که هر مقدار هزینه براى خرید امتیاز و پخش مسابقات جام جهانى هاى گذشته و اخیر صورت گرفته،به طور مستقیم از جیب مردم ایران پرداخت شده است. همین مردمى که هر شب این جمله کلیشه اى و آزار دهنده را مى شنیدند: «با همت همکاران ما در صدا و سیما، تمام بازى هاى جام جهانى را به بهترین شکل ممکن پوشش مى دهیم»!مضاف به آن که این مردم هر شب ده ها میلیون تومان به بهانه شرکت در مسابقه هاى مختلف به شرکت مخابرات نیز پرداخت کردند. پس همه حق دارند به خاطر چنین حجم وسیعى از «منت گذاشتن» بر سر مردمى که پیشاپیش هزینه پخش بازى هاى جام جهانى را پرداخته اند، سوال کنند.از این موضوع البته مهم که بگذریم، به معضل همیشگى برنامه هاى ورزشى تلویزیون مى رسیم که در آن دعوت به «جام جم» و شرکت در بحث هایى که به ظاهر فنى است اما در واقع شرح جریان مسابقه اى است که بینندگان نیز دیده اند و بهتر از دعوت شدگان هم بازى ها را تحلیل کرده اند، در «مونوپول» افراد خاص و معدودى است. نگاهى به مفسران و کارشناسان برجسته نه فقط کشورهاى اروپایى بلکه حتى برخى از شبکه ها در جنوب خلیج فارس و مقایسه آنان با بعضى مربیان ایران که در دوره کار و فعالیت خود اغلب تیم ها را به دسته دوم و دسته سوم فرستاده اند و البته به لطف حضور همیشگى در تمام برنامه هاى ورزشى تلویزیون باز هم هر سال «مشاور فنى»! تیم هاى دیگر مى شوند و ۱۰۰ میلیون و ۱۵۰ میلیون تومان مى گیرند، به طور آشکارا واقعیت ها را نشان مى دهد و در انتهاى شفاف سازى زوایاى پنهان ضمناً به سوال مهمى پاسخ مى گوید که آیا فوتبال ایران با این مجریان و گزارشگران (به جز یک و یا دو نفر) و مربیان اکثرا مردود شده اى که عنوان «کارشناس فنى»! را از تلویزیون دریافت مى کنند، باید به جام جهانى ۲۰۱۰ صعود مى کرد؟ اغلب این افراد حوادث داخل میدان را در بین ۲ نیمه و یا پس از پایان مسابقه مجدداً بعد از گزارشگر بازى شرح مى دادند و در واقع چگونگى به ثمر رسیدن گل ها و یا از دست رفتن فرصت ها را که تمام مردم هم دیده بودند، بازگو مى کردند و درباره «چرایى» شکست و پیروزى تیم ها حرفى براى گفتن نداشتند! بدون تردید در مورد هیچ کس علاقه به تیم ها نیز محل اشکال و مناقشه نیست اما کوبیدن و تحقیر تیم هاى دیگرى که با شایستگى به پیروزى رسیده اند و به خصوص انتقاد برخى مربیان متخصص ایران در سقوط تیم ها به دسته دوم و دسته سوم از برترین مربیان فوتبال جهان قطعاً توهین به شعور بیننده محسوب مى شود، به ویژه که اغلب پیش بینى ها و به اصطلاح تحلیل هایشان نیز غلط از آب درآید!