حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی، یادگار گرانقدر امام خمینی(ره) روز پنجشنبه در منزل ناصر حجازی اسطوره فوتبال کشورمان حاضر شد و از او عیادت کرد. قرار بود این دیدار هفته گذشته انجام شود ولی به دلیل مشغلههای کاری نوه امام این ملاقات به روز جمعه موکول شد.
نوه گرانقدر امام خمینی (ره) در ابتدای صحبتشان جویای احوال حجازی شدند و پس از این بود که سیدحسن خمینی از خاطراتش با دوران بازیگری حجازی صحبت کرد، جالب اینکه او هم از هواداران حجازی بوده است:«من بازیهای شما را دنبال میکردم. عاشق بازیهای شما و تیمملی بودم. اکثر بازیها را دنبال میکردم. فکر کنم سال 1362 بود که به شیرودی آمدم تا بازی شما را از نزدیک تماشا کنم.» حجازی که علاقه خاصی به سیدحسن خمینی داشت با توجه به سالروز وفات امام خمینی(ره) این موضوع را به نوه امام تسلیت گفت و البته پس از گذشت دقایقی باب درددل را باز کرد:«بعضیها دوست داشتند که من بازی کنم. متاسفانه ما آدمهای حسود و بیمعرفت زیادی در فوتبال داریم. بعضیها نمیخواستند که حجازی در تیمملی باشد و لژیونر شود. من مجبور شدم که در 29 سالگی فوتبال را کنار بگذارم و این در حالی بود که حداقل پنج، شش سال دیگر میتوانستم در فوتبال باشم.»
پس از این بود که با توجه به حال و هوای جامجهانی بحث به آفریقای جنوبی کشیده شد. سیدحسن خمینی در مورد این مسابقات از حجازی پرسید و جالب اینکه ایشان نیز معتقد بودند که اسپانیا از لحاظ فنی در شرایط خوبی به سر میبرد و شانس زیادی برای فینالیست شدن دارد. حجازی هم صحبتهای سیدحسن خمینی را تایید میکند:«من هم مثل شما معتقدم که اسپانیا خیلی پرقدرت و مقتدر در این بازیها حاضر شده. به نظر من اسپانیا و برزیل از لحاظ فوتبالی شرایط خوبی دارند و تقریبا سبک مشابهی را دنبال میکنند.»
سیدحسن خمینی در پایان عیادتش از ناصر حجازی گفت:«من به شما از قدیم و از خیلی وقت پیش ارادت داشتم. از این حادثه هم واقعا ناراحت شدم. امیدوارم خداوند شفای کامل عنایت کند و همان طور که خودتان میخواهید همچنان منشا اثر مفید برای جامعه باشید.»
پس از پایان این جلسه خودمانی و صمیمی بود که سیدحسن خمینی و ناصر حجازی عکسهایی به یادگار گرفته و نوه امام منزل اسطوره آبیها را ترک کرد.
حجازی که همیشه صریح و بدون رودربایستی صحبت میکند، دیروز در وصف دیدارش با سیدحسن خمینی گفت:«خیلی آدم خوبی بود... خوش تیپ و تر و تمیز! هم خوب صحبت میکند و هم عقاید و رفتار جالبی دارد... نمیدانم چرا این قدر از حاج سیدحسن خوشم آمد...!»