1--یک دلیل مشترک پشت تمام ناکامی های سال های اخیر استقلال نهفته است؛ از دست دادن امتیاز های نیم فصل اول. درتایید این ادعا کافی است به نتایج استقلال در نیم فصل های دوم سال های اخیر نگاهی بیندازیم. استقلال طبق آمار قهرمان نیم فصل دوم لیگ هجدهم بود و امتیازهای بیشتری نسبت به سایر رقبا به دست آورد. در فصل هفدهم نیز همین سناریو رقم خورد. نیم فصل اول بسیار ناهماهنگ و نا امید کنند اما در نیم فصل دوم بسیار هماهنگ و امیدوارکننده. در لیگ شانزدهم هم همین وضعیت رقم خورد تا استقلال در آن فصل هم به رغم شایستگی ها نتواند جام لیگ را به چنگ آورد. ریشه این ناکامی ها عموما در نقطه تصمیم گیری ها بود؛ جایی که تیم باید به نحو مطلوبی مهیای ورود به فصل میشد تا از همان هفته های آغازین امتیازها را به نفع خودش درو کند اما تصمیم های نادرست و ناتوانی در جذب بازیکنان تاثیرگذار موجب شد استقلال پی در پی نیم فصل های اول را از کف بدهد و دیگر مدعیان را برای رسیدن به جام آزاد بگذارد. اینکه بسیاری از مربیان موفق براین باورند که قهرمانی یک تیم وابسته به نقل وانتقالات پیش فصل است، حرف بیهوده ای نیست. در واقع در این ایام است که خمیره تیم شکل میگیرد اما تصمیم گیران باشگاه استقلال در سال های اخیر همواره به این موضوع مهم بی توجه بودند و بدون در نظر گرفتن عوامل موفقیت(حفظ ستاره ها وخریدهای تازه) وارد فصل شدند. حفظ ستاره ها و جذب بازیکنان تاثیرگذاردیگرتیم ها درواقع رکن اصلی موفقیت است که به نظر میرسد استقلال لیگ نوزدهم نیز از این ویژگی و مزیت بی بهره است.
2-اینکه حالا استراماچونی را در قامت یک معترض جدی میبینیم در واقع حاصل همین ضعف های استراتژیک است و اگر مدیران باشگاه استقلال در جذب بازیکنان عملکرد بهتری از خود برجا میگذاشتند بدون شک این مربی هم به خودش اجازه نمیداد از طریق رسانه های کشورش تن هوادارن استقلال را بلرزاد و ماجرای دلخوری اش را افشاء و تهدید به جدایی کند. در واقع این مدیران باشگاه استقلال هستند که با تصمیم های ناشیانه دست استراماچونی را باز گذاشته اند تا این گونه آن ها را در منگنه قرار دهد و در حالی که لیگ شروع نشده بهانه تراشی را شروع کند. چهره آرام، مصمیم و امیدوارکننده استراماچونی حالا به چهره ای مرموز بدل شده که هرگاه احتمال خروجش ازدایره آبی میرود. این وضعیت درواقع محصول یک مدیریت نادرست است و اگر تصمیم گیران باشگاه استقلال قدم های صحیحی در نقل و انتقالات پیش فصل بر میداشتند در مذاکرات اولیه صادقه و روشن صحبت میکردند، هرگز مرد ایتالیایی به مرتبه ای نمیرسید که حالا برای استقلال ضرب الاجل تعیین کند. استراماچونی حالا خود را برنده بازی اخیر(بازی استعفاء) میداند. او در هر حال؛ چه موفق باشد، چه ناکام بهانه در دست دارد تا در مقابل هوادران استقلال قرار دهد و این مدیران باشگاه استقلال هستند که در هرشرایطی بازنده این بازی خواهند بود. استراماچونی اگر با استقلال موفق شود به همگان اعلام میکند که درشرایطی به این مهم رسیده که ابزار کافی در اختیار نداشته واگر هم ناکام شود، اعلام خواهد کرد که از قبل چنین روزهایی را پیش بینی میکرده است و این مدیران استقلال هستند که بازهم باید در مقابل افکارعمومی پاسخگو باشند؛ مدیرانی که راهی جز ادامه در همین شرایط با استراماچونی پیش روی خود نمیبینند و اگر عذر این مربی را بخواهند آب را بیش از این گل آلود کرده اند واگر هم تن به همکاری با این مربی بدهند؟_که باید بدهند_ تا زمان قطع همکاری در مقابل این مربی در موضع ضعف قرار دارند.
3- سناریویی که استراماچونی برای استقلال چید بسیار آینده نگرانه و حرفه ای بود. او درست در نقطه ای که زمان زیادی به شروع لیگ باقی نمانده از پوسته سکوت خارج شد و از طریق رسانه های وابسته استقلال را تهدید به جدایی کرد و از مشکلاتی پرده برداشت که شاید میشد همچنان در خفا پنهان بماند تا استقلال وارد فصل شود. استراماچونی اگر نسبت به استقلال قدری حسن نیت داشت هرگز در این مسیر قدم برنمیداشت اما انگار او هم میداند که موفقیت با این استقلال ممکن نیست و باید برای خودش راه گریزی باز کند. استراماچونی با این رفتارها مارا به یاد آلن دلون، هنرپیشه فرانسوی میاندازد. مردی که با چهره ای آرام، موقر و اتو کشیده ناگهان هفت تیر میکشید!